12اكنون اگر از همّتى عالى و نيتى متعالى برخوردارى و اگر به قبول زيارت خود اميدوارى، بايد اوامرش را اطاعت كنى و مظالم را بازگردانى و از همۀ گناهان توبه كنى و دل را از توجه و التفات به آنچه پشت سر انداختهاى، بازدارى و روى دل به جانب او آرى. بايد بدانى كه اگر روى دل به غير او دارى، اين حج تو حج نيست.
حج تو آنگاه حج است كه همانگونه كه روى سر به سوى كعبه دارى، روى دل به سوى صاحب كعبه داشته باشى. اگر غير از اين باشد، هيچ بهرهاى جز خستگى و كوفتگى و تلف مال و طرد از درگاه معبود، نخواهى داشت.
بايد چنان دل را از وطن بركنى كه گويى جلاى وطن كردهاى و هرگز به آن باز نمىگردى.
آرى، اگر حاجى اينگونه به قطع تعلّقات توفيق يابد، حالتى پيدا مىكند كه گويى از اين جهان مهاجرت كرده و در جهان باقى تولدى نو يافته است. او اگر در باديه سير مىكند، «بايد بداند كه باديۀ قيامت درازتر و هولناكتر است و آنجا به زاد، حاجت بيشتر است و چون هر چيزى كه به زودى تباه خواهد شد، با خود برنگيرد - كه داند كه با وى بنماند و زاد باديه را نشايد - همچنين هر طاعتى كه به ريا و تقصير آميخته باشد، زاد آخرت را نشايد.»39
او بايد وصيت نامۀ خود را بنويسد؛ چرا كه مسافر و كالايش در معرض زوال است و تنها چيزى بىزوال و بر دوام است كه ارادۀ حق بر بقا و دوامش تعلّق يافته است.
هنگامىكه علايق دنيوى را قطع مىكند، بايد به ياد لحظاتى باشد كه به خاطر سفر آخرت، قطع همۀ علايق مىكند؛ چرا كه دير يا زود، نوبت آن سفر مىرسد و سفر حج، نوعى آمادگى براى اين سفر است.
آخرت، قرارگاه همگان و سرانجام همۀ جهانيان است. مبادا كه حاجى از آن سفر پرخطر غافل شود و خود را به ظواهر دنيا مشغول سازد؛ چنان كه اهل دنيا به ظاهر زندگى دانايند و از آخرت - كه باطن زندگى است - غافل.40
امام ششم (ع) از پيامبر اعظم (ص) نقل كرده است كه: «حج، يكى از دو جهاد است - و آن جهاد افراد ضعيف مىباشد - و ضعفا ما هستيم.»
هيچ عملى جز نماز برتر از حج نيست. در حج، نماز هست، ولى در نماز حج نيست.41
فيض در توضيح حديث ياد شده، جهاد را دو قسم كرده است: جهاد دشمن ظاهر در ميدان نبرد و جهاد دشمن باطن؛ يعنى نفس؛ چرا كه نفس از ناراحتى بدنى و هزينههاى مالى گريزان است. در حديث آمده است كه بزرگترين دشمن آدمى نفس اوست. اين جهاد، جهاد اكبر است. رهبر بزرگ اسلام، پس از بازگشت از يكى از جنگها فرمود: از جهاد اصغر به سوى جهاد اكبر آمديم. از اين رو، حج يكى از دو جهاد ناميده شده است. مقصود از ضعفا كسانى است كه امكانات جنگ با دشمن ظاهرى براى آنها فراهم نيست و امامان ما چنان بودند؛ چرا كه دشمنان ظاهرى دو قسماند: يك قسم آنهايند كه مدّعى اسلاماند؛ ايشان بسيارند و جنگ با آنها با نبودن عدّه و عُدّه ممكن نيست. قسم ديگر كفارند كه جنگ با آنها تحت فرمان زمامداران جسور ممكن بود. اينان اهل جهاد اسلامى نبودند.42