5
شماره بيست و چهارم
حج در كلام امام
. . . ابراهيم عليه السلام كه به حسب روايات شريفۀ ما، «آنوقتى كه طرف آتش مىرفت و ملائكه آسمان به او گفتند كه حاجت دارى؟ گفت: به شماها، نه» 1، يك باب ديگرى از معارف را داشته است و ما صورت عمل را مىبينيم و از آن هم اعجاب مىكنيم و اعجابآور هم هست. لكن آنهايى كه اهل معارف الهى هستند، باطن اين صورت را ملاحظه مىكنند.
اصل اعمال انبيا مطلقاً به حسب صورت، با اعمال ما به حسب نوع، موافق است. آنها نماز مىخوانند ما هم نماز مىخوانيم، آنها روزه مىگيرند ما هم روزه مىگيريم، آنها حج مىروند ما هم حج مىرويم، آنها قربانى مىكنند ما هم قربانى مىكنيم، وقوف مىكنند ما هم وقوف مىكنيم. اين صورت را همه با هم مشتركيم.
آن چيزى كه اعمال ما را با آنها متفاوت مىكند و اعمال انبيا را بعضىها با بعضى ديگر متفاوت ميكند، آن مغز عمل است، آن چيزى است كه آنها از آن مبدأ، الهام مىگيرند و اين اعمال را با الهام از آنجا، عمل مىكنند.
مسألۀ وحى و گرفتن وحى كه در انبيا هست و آنها هم متفاوت هست، يكى از امور مهمّى است كه انسان تصوّرش را نمىتواند بكند كه مسأله، چيست و چه بوده است؟ واسطۀ جبرئيل است؟ جبرئيل چه جور واسطه بوده است؟ آيا پيغمبر نازل كرده است جبرئيل را و به ولايت او نازل شده است؟ يا جبرئيل نازل شده است و آن وحى را رسانده است؟ مسائلى است كه در آن صحبت است.