48شيوۀ مسلمانى مغيره
«به دليل اينكه تزوير و مكر، جزو سرشت و ذات مغيره بوده، طبق نقلهاى مورّخان، مسلمان شدنش هم واقعى نبوده است؛ زيرا در سفرى كه با گروهى از قبيلۀ بنىثقيف به مصر، نزد مقوقس داشتند، با خود هدايايى مىبرند و مقوقس هم به آنان هدايايى مىدهد. هدايا فراوان بوده و مغيره كه در آن جمع، از همه فروتر بوده، از سرِ مكر، دستمالى بر سر مىبندد و خود را به مريضى مىزند. آنها كه شراب همراه داشتند و مىخواستند بياشامند، به مغيره تعارف كردند اما او عذر آورد و گفت: سردرد دارم، نمىتوانم بياشامم، معذورم داريد. در عوض، من جامهاى شما را پر از شراب مىكنم. آنان پذيرفتند و مغيره از سر مكر، به آنها شراب فراوان خوراند تا آنجاكه بىهوش افتادند! اينجا بود كه همه را كشت و هدايا را صاحب شد و از ترس قبيلۀ بنىثقيف، به طائف نرفت و راهى مدينه شد و نزد پيامبر (ص) رفت. پيامبركه از ماجراى وى آگاه بود، او را نكوهش كرده، اسلامش را پذيرفت. بنابراين، مسلمانىاش از سر مكر و تزوير بود و حقيقت نداشت.»33
مغيره و كارنامهاش
كارنامۀ مغيره با مسلمانىِ او سازگار نيست. در منابع تاريخى، مىتوان فرازهاى ذيل را در كارنامۀ نادرخشانش ديد:
1. اسلام آوردنش به خاطر ترس از قبيلۀ بنى ثقيف و به طمع حضور در نظام سياسى - اجتماعى آن روز، در كنار پيامبر (ص) .
2. همگامى با جناح سياسى مخالف در سقيفه.
3. همگامى فعّال با تغيير دهندگان مسير خلافت، از على (ع) به خليفه اول.
4. شركت در هجوم به خانۀ فاطمۀ زهرا3، دخت گرامى پيامبر (ص) .
5. گرفتن رشوه، با حرص و طمع.
6. مخالفت با على (ع) و فرزندان پاكش، به شكل گسترده.
7. طرّاحى براى خلافت يزيد و سعايت گسترده در اين ماجرا.
8. هموار كردن راه براى تداوم آزار به خاندان عصمت و طهارت:
9. سرپيچى از شركت در جيش اسامه و. . .
توضيع برخى موارد پيشگفته:
- همكارى در تغيير مسير خلافت
به دلايل بسيار، پيامبر (ص) على (ع) را به عنوان خليفه و جانشين خود مشخص كرده بود و از اين تصميم حضرت، مىتوان برداشت كرد كه تنها او صلاحيت بر اين كار را داشته است.
«مغيرۀ بن شعبه، جلو خانۀ پيامبر (ص) ، خليفۀ اول و دوم را ديد و از آنان پرسيد: از چه رو اينجا نشستهايد؟ گفتند: منتظريم اين مرد (على بن ابى طالب) بيرون بيايد تا با او بيعت كنيم. مغيره گفت: مىخواهيد اين خاندان را بر مردم مسلّط كنيد تا آنها را بدوشند! ؟ خلافت را در قريش توسعه دهيد تا بعداً نيز ادامه يابد. به پيشنهاد او، آنان بر اين تصميم مصمّم شدند و به سقيفه رفتند و پيش آمد آنچه نبايد. . .»34
مغيره، در جمع مهاجمان به خانۀ فاطمه3
مغيرۀ بن شعبه، با حمله كنندگان به خانۀ على و فاطمه8 همراه شد. آنان به خانۀ فاطمه هجوم بردند و مغيره با لگد در خانه را شكست كه به پهلوى آن حضرت خورد.
امام حسن مجتبى (ع) ، خطاب به مغيره مىفرمايد:
«أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَۀَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ (ص) حَتَّى أَدْمَيْتَهَا» .35
«تو بر پيكر فاطمه3 ضربتى وارد كردى و با آن ضربه بىهوشش ساختى.»