47عبدالرحمان بن عوف خطاب به على (ع) گفت: اى على، با تو بيعت كنم و حكومت را به تو واگذارم، آيا طبق كتاب خدا و سنت پيامبر و عمل ابوبكر و عمر حكم مىرانى؟ على (ع) فرمود: حكومت بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر آرى، اما عمل به سيرۀ شيخين، نه؛ «أن عبدالرحمن بن عوف قال لعلىّ: يا على، هل أنت مبايعى على كتاب الله وسنّۀ نبيّه وفعل أبى بكر وعمر؟ فقال علىّ (ع) : أمّا كتاب الله وسنّۀ نبيّه فنعم، و أمّا سيرۀ الشيخين فلا» .28
بدينصورت، عبدالرحمان بن عوف، به حق عمل نكرد و خلافت اسلامى را به خارج از مسير خود سوق داد. . . !
عبدالرحمان و حركت به سوى دوزخ
گفتهاند كه روزى كاروان عبدالرحمان بن عوف به مدينه رسيد. كاروان وى چنان بزرگ بود كه ولوله در شهر افكند. عايشه پرسيد: چه خبر است؟ گفتند: شتران عبدالرحمان رسيد. عايشه گفت: از پيامبر شنيدم كه فرمود: عبدالرحمان بر صراط افتان و خيزان مىرود؛ چنانكه گويى به دوزخ افتاده است! عبدالرحمان بن عوف وقتى اين خبر را شنيد، گفت: شتران و آنچه بر پشت دارند، در راه خدا باشد، شمارشان پانصد بود.»29
عبدالرحمان بن عوف و مكنت مالى
درسالهاى نخست خلافت عثمان، عبدالرحمان در حد افراط، از عطايايى بهرهمندشد.
عثمان 000/560/2 دينار به وى بخشيد، اما در اواخر عمر خلافتِ عثمان، بر سر مسائلى؛ از جمله مسألۀ خلافت بعد از عثمان، او به اختلاف و مخالفت با عثمان پرداخت.
گزارش ثروت انبوه عبدالرحمان وبخششهاى بىجهت خليفه به وى را، همۀ مورخان نوشتهاند:
«فالمعروف عن ابن عوف أنّه كان صاحب ثروۀ هائلۀ وأموال وفيرۀ، بلغت: ألف بعير، و مائۀ فرس، وعشرۀ آلاف شاۀ، و أرضاً كانت تزرع على عشرين ناضحاً، وخرجت كلّ واحدۀ من الأربع بنصيبها من المال الّذى تركه، فكان أربعۀ و ثمانين ألفاً» .30
«معروف و مشهور آن است كه عبد الرحمان بن عوف، داراى ثروتى انبوه بود و اموال فراوانى اندوخته داشت (به او داده شده بود) كه به هزار شتر و هزار اسب و ده هزار گوسفند مىرسيد و زمينى كه بيست تن آن را آبيارى مىكردند. هر چهار نفر نصيبى را دريافت كردند كه به حدّ هشتاد و چهار هزار دينار مىرسيد.»
بيشتر ثروت عبدالرحمان را خليفۀ سوم به او بخشيده بود.
مرگ عبدالرحمان بن عوف و خاك سپارىاش در بقيع
عبدالرحمان، در زمان خلافت عثمان بيمار شد و عثمان به عيادتش رفت اما از آنجا كه وى طمع در خلافت داشت و عثمان روى خوش به وى نشان نداده بود، از او روىگرداند و سخن نگفت.
«عبدالرحمان بن عوف در سال 32 ق. دوران خلافت عثمان، در مدينه از دنيا رفت. عثمان بر او نماز گزارد و در بقيع به خاكش سپردند.»31
«عن عبد الواحد بن محمد بن عبد الرحمن ابن عوف، قال: أوصى عبد الرحمنبن عوف - رضى الله عنه - إن هلك بالمدينۀ أن يدفن إلى عثمان بن مظعون، فلما هلك حفر له عند زاويۀ دار عقيل الشرقيۀ فدفن هناك» .32
«عبدالواحد، فرزند عبدالرحمان بن عوف گويد: عبدالرحمان وصيت كرد كه اگر در مدينه از دنيا رفت، در كنار قبر عثمان بن مظعون دفن شود. هنگامى كه از دنيا رفت، در زاويۀ شرقىِ دار عقيل، قبرى برايش كندند و در آنجا مدفون گرديد.»
3. مغيرۀ بن شعبه
مغيرۀ بن شعبه، ابن ابى عامر، بن مسعود ثقفى (ابو عيسى يا ابوعبدالله) ، در شهر طائف به دنيا آمد. او پسر برادر عروۀ بن مسعود ثقفى، ديگر صحابى پيامبر (ص) بود. در سال پنجم هجرت، آيين مسلمانى برگزيد.