26از عالمان و بزرگانىكه نظريه به وجوب قصر دادهاند، عبارتاند از: شيخ صدوق،22 وحيد بهبهانى،23 سيد بحرالعلوم (سيد مهدى طباطبايى)24 و قاضى ابن برّاج25 4 و از ميان فقهاى معاصر، مىتوان از آيت الله شبيرى زنجانى نام برد.
دلايل قائلين به قصر در اماكن چهارگانه
* دليل نخست: شهرت وجوب قصر در نزد اصحاب ائمه:
مرحوم وحيد بهبهانى، نظر و رأى مرحوم صدوق را، مشهور در نزد فقهاى ائمه: دانسته26 و دليل اين نسبت را ظهور روايت على بن مهزيار و سعد بن عبدالله مىداند. بنابراين، از آنجا كه مرحوم وحيد در نسبت دادن شهرت به اصحاب ائمه: به اين دو روايت استناد كرده و صاحب جواهر27 نيز بهآن اشاره مىكند؛ لذا بحث در بررسى دليل اول، بر محور دلالت اين دو روايت و پاسخ فقها از آنها است. در اينجا، به تبعيت از ايشان، بحث را در دليل اول، پيرامون اين دو روايت مطرح مىكنيم؛ به عبارت ديگر، به جهت پيوستگى مطالب در دليل اول، ابتدا متن اين دو روايت را مطرح نموده، سپس دلالت آنها را، در بارۀ شهرت در نزد اصحاب ائمه: ، به پژوهش و بررسى مىگذاريم. البته تمام بحث، به شهرتِ مستفاد از اين دو روايت منحصر مىشود؛ چرا كه حديثِ ابن مهزيار مباحثى داردكه در بخش سوم (قول به تخيير) بررسى خواهد شد.
دو روايت مورد استناد
الف) صحيحۀ على بن مهزيار:
«قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِى جَعْفَرٍ الثَّانِى8 أَنَّ الرِّوَايَۀَ قَدِ اخْتَلَفَتْ عَنْ آبَائِكَ فِى الإِتْمَامِ وَ التَّقْصِيرِ لِلصَّلاۀِ فِىالْحَرَمَيْنِ. . . وَلَمْ أزَل عَلَى الإِتمَامِ فِيهِمَا إِلَى أَنْ صَدَرْنَا مِنْ حَجِّنَا فِى عَامِنَا هَذَا فَإِنَّ فُقَهَاءَ أَصْحَابِنَا أَشَارُوا عَلَىَّ بِالتَّقْصِيرِ إِذَا كُنْتُ لاَأَنْوِى مُقَامَ عَشَرَۀٍ. . .28»
ب) صحيحۀ سعد بن عبد الله:
«قَالَ سَألتُ أيُّوبَ بْنَ نُوحٍ عَنْ تَقْصِيرِ الصَّلاۀِ فِى هَذِهِ الْمَشَاهِدِ الأرْبَعَۀِ مَكَّۀَ وَ الْمَدِينَۀِ وَ الْكُوفَۀِ وَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) وَ الَّذِى رَوَى فِيهَا فَقَالَ أَنَا أقَصِّرُ وَ كَانَ صَفْوَانُ يُقَصِّرُ وَ ابْنُ أَبِى عُمَيْرٍ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِنَا يُقَصِّرُونَ» .29
بررسى اين دو روايت از نظر دلالت:
مرحوم وحيد بهبهانى،30 خويى31 و بحرانى32 دو روايت ياد شده را دليل بر شهرتِ وجوب قصر در ميان اصحاب ائمه: دانستهاند و مرحوم اصفهانى33 (شيخ الشريعه) شهرتِ (عملى و فتوايى) مستفاد از اين دو روايت را؛ يكى از مبعّدات قول به تخيير شمرده است.
اشكال 1:
مرحوم نراقى،34 صاحب رياض35 و علامه مجلسى36 گفتهاند: شهرت تنها در فعل و عملِ اصحاب و نه در رأى و فتواى ايشان است. آنان معتقدند عمل اصحاب تأكيدى است بر جوازِ تقصير و عدمِ تعيّنِ اتمام؛ به عبارت بهتر، اصحاب يكى از افراد واجب تخييرى را اختيار كردهاند.
پاسخ اشكال 1:
چگونه ممكن است كه مشهور اصحاب؛ مانند ابن ابى عمير، صفوان، ابن نوح و بلكه همۀ اصحاب، افضليتِ اتمام را رها كنند و تقصيرِ مرجوح را برگزينند و در پاسخ على بن مهزيار، او را امر به قصر كنند؟ !37
اشكال 2:
صاحب جواهر، نه تنها دو روايت بالا را صريح درشهرتِ وجوب قصر [نزد اصحابائمه] ندانسته بلكه ظهورى هم براى آنها قائل نيست و مىفرمايد:
«چه بسا استمرارِ ابن مهزيار بر تمام خواندن در زمان [تحيّر] دليل بر شهرت و معروفيت تخيير و افضليت اتمام در آن دوران باشد.»38
پاسخ اشكال 2: