12امام ايستادهاند و بر خلاف ديدگاه شافعى و ابوحنيفه، تفاوتى نمىكند كه فاصلۀ مأمومين حاضر در سمت ديگر كعبه، از فاصلۀ امام با كعبه كمتر باشد يا بيشتر.
ديدگاه ما: ايستادن مأموم در كنار امام يا پشت سر او، تنها در يك جهت و يك سوى كعبه امكانپذير است. بنابراين، نماز مأمومين حاضر در جهت مقابل، باطل است؛ چرا كه آنها رودر روى امام قرار مىگيرند و نمازشان باطل مىشود.5
عبارت كسىكه تقابل مأموم و امام ونه جلوتر بودن مأموم را وجه اشكال مىداند، در حكم صريح است؛ چنانكه به صراحت مىگويد:
«زيرا آنها در روبهروى امام قرار مىگيرند.»
از آنچه نقل كرديم مشخص مىشود كه مشكل نماز دايرهاى ريشه در دو چيز دارد:
1. لزوم جلوتر بودن مأموم از امام در برخى موارد.
2. برابر هم قرار گرفتن امام و مأموم در برخى حالات.
از نوشتههاى شهيد اول در كتاب «البيان» چنين بر مىآيدكه وى جنبۀ نخست را مانع صحت نماز دايرهاى مىداند و مىگويد: اگر نماز جماعت را به جا آورند، مىتوانند به صورت دايرهاى گرداگرد كعبه بايستند و نبايد فاصلۀ مأموم با كعبه كمتر از فاصلۀ امام با آن باشد.
همچنين از نوشتههاى وى در كتاب «دروس» نيز مشخص مىشود كه مانع را، همان مانع ياد شده در «البيان» مىداند و مىگويد: نبايد مأموم با عقب خود، جلوتر از امام قرار گيرد و سجدگاه او اهميتى ندارد مگر در مورد آن دسته از مأمومين كه دايره وار پيرامون كعبه نماز مىگزارند، بهگونهاى كه مأموم از امام به كعبه نزديكتر نيست.6
وى در كتاب «الذكرى» نوشته است:
«لو استطال صف المأمومين مع المشاهد حتى خرج عن الكعبة، بطلت صلا الخارج، لعدم أجزاء الجهة هنا. و لو استداروا صحّ، للإجماع عليه عملا فى كلّ الأعصار السالفة. نعم، يشترط أن لا يكون المأموم أقرب إلى الكعبة من الإمام» .7
«اگر صف مأمومين با رعايت مسأل مشاهده، طولانى شود و تا خارج كعبه گسترش يابد نماز مأمومينِ حاضر در خارج كعبه باطل مىشود؛ چرا كه در اين حالت، جهت، كفايت نمىكند، اما اگر نماز را دايره وار اقامه كنند صحيح است؛ چون در دورههاى گذشته، اين موضوع به صورت عملى، مورد اجماع قرار گرفته است. البته به شرط آنكه مأموم از امام به كعبه نزديكتر نباشد.»
از اين مطالب در مىيابيم كه شهيد اول، علت اشكال را در تقدّم مأموم بر امام جستجو مىكند، لذا اين شرط را مطرح مىكند كه مأموم از امام به كعبه نزديكتر نباشد.
از گفتههاى شهيد ثانى چنين برمىآيد كه وى نيز علت اشكال را تقدّم مأموم بر امام در نماز دايرهاى مىداند. وى مىگويد:
اين سخن محقّق كه: «و لا يجوز أن يقف المأموم قدّام الإمام» 8 بدان معناستكه هنگام ايستادن، پاها در يك خط مساوى قرار گيرند. . . وى افزوده است:
«و أما في حال الركوع فظاهرهم أنه كذلك، و أنه لا اعتبار بتقدم رأس المأموم. و كذا حال السجود و التشهد، فيجوز تقدم رأس المأموم على رأسه، لكن يستثنى منه ما لو كانت الصلاة حول الكعبة، فإنه لا يجوز أن يكون مسجد المأموم أقرب إليها» .
«به نظر مىرسد كه در حال ركوع نيز همين قاعده مورد پذيرش علماست و جلوتر بودن سر مأموم اهميتى ندارد. درحال سجده و تشهّد نيز همين امر صدق مىكند؛ بنابراين، جايز است سر مأموم، جلوتر از سر امام باشد، اما