35شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. و همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است، بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه!
مسأله 223: كسى كه وكيل شده است تا لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد، اگر بگويد كه آب كشيده است، آن لباس پاك است.
مسأله 224: اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس، يقين پيدا نمىكند، مىتواند به گمان اكتفا كند.
در برخى از توضيح المسائلها، ذيل عنوان «مطهّرات» آمده است: «9. برطرف شدن عين نجاست» . سپس ذيل آن چهار مسأله ذكر شده كه دو مسألۀ آن هيچ ربطى به اين عنوان ندارد. آن دو مسأله عبارتاند از:
مسأله 218: جايى را كه انسان نمىداند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود، لازم نيست آب بكشد، اگرچه آب كشيدن احوط است.
مسأله 219: اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند؛ چنانچه هر دو خشك باشند نجس نمىشود و اگر گرد و خاك يا لباس و مانند اينها تر باشد بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشد.
نيز در برخى از رسالههاى عمليه در بحث مكان نمازگزار آمده است:
1. مباح باشد. . . 2. بىحركت باشد. . . سقف آن كوتاه نباشد به طورى كه نتواند راست بايستد. . . 4. نجس مرطوب سيرايت كننده نباشد. . . 5. جاى پيشانى از جاى زانوها بيش از چهار انگشت بسته پستتر يا بلندتر نباشد. . .
و سپس ذيل شرط چهارم؛ يعنى نجس بودن مكان نمازگزار، سه مسأله آمدهآآا هيچ ارتباطى با عنوان ندارد و مربوط به فاصلۀ زن و مرد در نماز است.
از اينگونه نمونهها در رسالۀ عمليه كم نيست و استقصاى آنها نيازمند مقالهاى مستقل است.
مرحوم شهيد مىگويد:
فائدة - نهى عن التلفظ برمضان، بل يقال «شهر رمضان» ، في أحاديث من أجودها ما أسنده بعض الأفاضل، إلى الكاظم عن أبيه، عن آبائه: قال: لا تقولوا رمضان فإنّكم لا تدرون ما رمضان فمن قاله فليتصدَّقْ وَلْيصُمْ كفّارةً لقوله. و لكن قولوا كما قال الله عز و جل: شَهْرُ رَمَضانَ» .
مراد ايشان از «بعض الأفاضل» ، رضى الدين سيد ابن طاووس در اقبال (ص 3) است. 1
سزاوارترين جا براى رعايت اين دستور، رسالههاى عمليه و توضيح المسائلهاست؛ ولى در بسيارى از اينگونه رسائل، تعبير «رمضان» بدون «شهر» و «ماه» به كار مىرود كه البته مناسب نيست.
سزاوار است نثر رسالههاى عمليه، از برترين و بهترين نثرها و عبارات باشد و لغزشهاى ادبى و استوارى در آنها ديده نشود.
همچنين مثالها امروزى، ملموس، گويا و متناسب با فهم مردم و مقلّدان باشد؛ مثلاً در بحث جعاله، مثال ذيل كه در برخى رسالهها آمده مناسب امروز نيست و مىتوان از مثالهاى محل ابتلاى امروزى استفاده كرد:
«اگر مالى را كه قرار مىگذارد بدهد معين كند؛ مثلاً بگويد: «هر كس اسب مرا پيدا كند، اين گندم را به