58در همۀ شهرهاى آناتولى، به خصوص در بورسه، واژۀ «تهنيه» استفاده ميشود. در آناتولى استقبال حاجى شكلهاى گوناگون دارد، ولى در بورسه، پايتخت قديم عثمانيها، دركنار آداب و رسوم گوناگونى كه بود، رسم زيبايى نيز نسبت به بقيه رسمها وجود داشت، كه به آن اشاره ميكنيم:
خويشاوندان مرد در 2 يا 3 كيلومترى به استقبال حاجى ميرفتند.
به كسانيكه به استقبال ميرفتند، از طرف خانوادۀ حاجى خلعتهايى به نام «چفيه» داده ميشد كه آن را به گردن مى پيچيدند و بعد از آن، به عنوان يادگارى نگه ميداشتند. اين چفيهها، بعدها، در قرن 8 ا و 19 كه مردم عثمانى كلاه قرمزى به سر ميگذاشتند، دور آن پيچيده ميشد. مردها پياده و زنها به وسيلۀ گارى به خانه بر ميگشتند. حاجى به جاى اينكه مستقيم به خانه خود برود، به خانه همسايه ميرفت. در جاى مخصوصيكه برايش آماده شده بود، مينشست. به بالشهاى مخصوصى تكيه ميداد و روى ديوار قالىهاى ابريشم مخصوص، كه نمودار تصاوير مكه و مدينه بود، براى او نصب ميكردند.
استقبال كنندگان و ميهمانان كف دست حاجى را ميبوسيدند. سپس مدتى سكوت حاكم ميشد و حاجى گزارش سفرش را براى همه بيان ميكرد. مهمترين حادثۀ ويژگى تهنيه اين بود كه جشن سه روزهاى براى ميهمانان زن به پا ميشد.
زن ها و دخترهاى محله، از چندين روز قبل خود را براى اين جشن آماده ميكردند.
صاحب خانه از همسايه و دوستانش ملافههاى اطلس و ابريشم آراسته و پارچههاى مخمل مزيّن، روميزى براى تزيين ديوار و سقفهاى خانه قرض ميگرفت و خانه به اين شكل تزيين ميگرديد.
ميزها ومبلمان خانه، با پارچههاى اطلس و زرّين پوشيده ميشد. دختران دم بخت، روز اوّل تهنيه لباسهاى سنتى به نام كافتان و لباسهاى عروسى اطلسى ميپوشيدند و بر سرشان تاج عروسى ميگذاشتند. ازميهمانان پذيرايى ميكردند. ظروف ساخت هندوستان، حاوى آب زمزم، سينى خرما، سرمهدان، گلابدان، كاسهاى پر از انگشتر نقره، جعبهاى پر از پنبه براى عطر گل، كه از حج آمده، يك آينه براى كشيدن سرمه، از قبل روى ميز حاضر ميشد.
دختران، روز دوم نيز لباسهاى مخملى و عروسى مى پوشيدند. گردنبندهاى طلايى از قرن 1 9- 18 مزيّن با الماس بر گردن ميآويختند.
حاجى در آغاز ورود، ابتدا به زيارت كسى ميرود كه از ميان از حج رفتگان آخرين نفر است. اين عمل به معناى به رسميت شناختن مقام برتر حاجى قبلى است.
روز سوم تهنيه، دخترها لباسهاى سبز رنگى به تن ميكنند كه خودشان دوختهاند و روسريهايى به سر ميكنندكه حاشيههايش گلدوزى شده است. اين مراسم نقش مهمى در جامعۀ آن روزگار ايفا ميكرد. زنان داراى پسر جوان، در خانۀ حاجى، دختران دم بخت را - كه لباسهاى آراسته پوشيده بودند - براى پسر خود ميپسنديدند. از همين رو، در اين رونها، نه تنها براى تبريك و زيارت قبولى به حاجى، بلكه براى انتخاب دختر هم به آن خانه ميآمدند. دخترها هم از اين قضيه آگاه بودند و انگيزۀ بيشترى براى حضور در خانۀ حاجى داشتند.
در اثناى اين ديدار، شيرينياى به نام «عاشوره» اين شيرينى در اصل يك شيرينى نذرى است كه مردم تركيه در روزهاى محرم براى يادآورى شهادت امام حسين ميان مردم پخش ميكنند. كه با ديگهاى بزرگ پيشتر آماده شده، به آنها داده ميشود. اين پذيرايى براى حاجيه خانم افندى هم به همين شكل بود.
تهنيه در روستا
تداركات حج، قبل از رفتن حاجى و يك ماه مانده به عيد قر بان آغاز ميشد. ابتدا نزديكان حاجى در روستا، حاجى را به نوبت، براى صرف غذا دعوت ميكردند، سپس نوبت به دعوت همسايگان ميرسيد. در هر نوبت، عالم روستا هم حاضر ميشد. بعد از غذا، همه به مسجد ميآمدند و نمازى ميخواندند. از اين به بعد، موضوع گفتگوى اهالىِ روستا، حجّ سال قبل و حاجيان امسال بود. حاجى در روز بدرقه تمام كسانى را كه احتمالاً به بدرقهاش ميآمدند، براى صرف غذا دعوت ميكرد. دعوت شدگان دور و غير فاميل در صورتيكه عالم و آخوندشان را همراه داشتند، به صورت گروهى وارد خانۀ حاجى ميشدند. به خاطر زياد بودن تعداد دعوت شدگان، بسيارى از آنها به خانههاى همسايگان ميرفتند. غذاهايى كه روى سينيها از خانۀ حاجى خارج ميشد، در خانههاى همسايه، در اختيار ميهمانان قرار ميگرفت. همۀ اهل روستا؛ چه در تهيۀ غذا و چه در پختن آن، به همديگر كمك ميكردند. بعد ازغذا به مسجد ميآمدند. مولودى گوش مى كردند. شربت مى نوشيدند. عطر مى زدند و عود و عنبر ميسوزاندند. سرود هاى دينى ميخواندند و دعا ميكردند. همۀ اهالى روستا در خرمنگاه (ميدان) جمع ميشدند، در آنجا با گروهى كه از مسجد بيرون ميآمدند، حلقه ميزدند. حاجى سكههايى كه از قبل براى مراسم تهيه كرده بود، به طرف مردم مىانداخت. بزرگ وكوچك همه دوست داشتند كه حد اقل يك سكه را بگيرند. هركسكه از اين سكه ها ميگرفت، آن را - با اين اعتقاد كه سكۀ حج ميمون و مبارك است - به كيسۀ پولش ميدوخت. بعد از اين ماجراى شيرين، حاجى ابتدا از پير مردان حلاليت ميطلبيد. دست آنها را ميبوسيد و سپس جوانان و بچهها دست او را ميبوسيدند. در جلوى شاهدان، او به همين شكل، از اهالى حلاليت ميطلبيد. ديگر نه به كسى بدهكار و نه از كسى طلب داشت.
وسيلهايكه او را به فرودگاه ميرساند، در بيرون ده منتظر ميماند، ولى حاجى هنوز كارش را تمام نكرده، به قبرستان ميرفت و از مردگان هم اجازه ميگرفت و فاتحه ميخواند. به اين صورت حاجى بدرقه ميشد و در اين ميان به خانوادۀ حاجى ميگفتند: ان شاء الله به زودى بر ميگردد.