27توشه زقبر مخفى زهرا بگيريد
اينجا قدم بر عرش اعلا مى گذاريد
چون پاى جاى پاى زهرا مى گذاريد
سخنران در پايان كلام خود دعاهاى پرمعنايى را زمزمه كرد:
خدايا! به مقام نبى بزرگوار اسلام، جوانان ما را از خطرات حفظ گردان. خدايا! اميدهاى آينده كشورمان را از اعتياد و فحشا محافظت فرما. هم آنها را در دامن تقوا وفضيلت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) به سر منزل نجات برسان و عواقب امور ما را ختم به خير گردان.
دعاى كميل در مدينه
براى بر پا شدن دعاى كميل، مقدمات كار و اطلاع رسانى انجام شده بود. كاروانها از گوشه و كنار شهر مدينه بهراه افتاده بودند. عَلَمداران كاروان، هر كدام با حال و هوايى خاص راه را براى رسيدن به مكان دعاى كميل مىگشودند و زائران خود را به راهنمايانى كه در كنار بقيع منتظرشان بودند، مىسپردند. گويى هر عَلَم كاروان به قول سعدى به دنبال يار آشنا ولى گمشده خود بود. يار آشناى ناپيدا حضرت زهرا (س) . جمعيت هر لحظه در فاصله مسجدالنبى و بقيع متراكمتر مىشد. زنان در يك سو و مردان در سوى ديگر. گذرگاه ميان بقيع و حرم نبوى مملو از زائران ايرانى و برخى شيعيان عرب زبان از كشورهاى عربى بود. بالأخره در ساعت ده شب، نغمه داودى مجرى برنامه ذهن و ضمير همگان را به خود معطوف كرد و در آن سكوت تفكرآميز طنين انداز فضا گرديد. رفته رفته روح و روان حضار براى يك تجربه معنوى شگرف در جايگاهى منحصر به فرد آماده مى شد. مقدمه كه به پايان آمد، آياتى از قرآن كريم قرائت شد. قارى، آيه مشهور (قُلْ يا عِبَادِى الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَۀ اللهِ إِنَّ اللهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) (زمر: 53) را براى تلاوت انتخاب كرده بود و براى همين آيه بود كه با آغاز كلمات اوّليه آن، زائران واكنش فوق العادهاى از خود ابراز داشتند كه برايم نكته سنجى و آگاهى آنان را معرفى مىكرد. در اين آيه خداوند مىفرمايد: «اى رسول، بدان بندگانم كه اسراف بر نفس خود كردند. بگو هرگز از رحمت خدا نااميد نباشيد البته خدا همه گناهان را (چون توبه كنيد) خواهد بخشيد. كه او خدايى بسيار آمرزنده و مهربان است.»
آرى اين نشانهها و آيات، همانند چشمهاى جوشان و زلال تابان كننده روان و روح آدمى است. اين بار بعد از آواى وحى و زنگ كلام الهى، نغمه سرايان اهل بيت با سرمايهاى از احساسات پاك و لطيف شركت كنندگان در دعا، فارغ از هر گونه تعلق در سايهسار حضور ميزبانى محتشم، چون نبى مكرّم اسلام و پذيرايى روح نواز عصارههاى دين و امامت و بالاخره در حضور ناپيداى پيدا، حضرت فاطمه زهرا، در سرزمين پاك مدينه، لب به سخن باز كردند و در اندك زمانى، قفل دلها را; شاه كليدهاى عشق و علاقه به بزرگان دين گشودند و آوا برآمد كه:
اى زائر دلسوخته شهر مدينه
اى عطر سرشك تو روان بهر مدينه
اى داشته بر آل نبى عرض ارادت
اين شهر بود شهر نبى شهر عبادت
اى دوست نگهدار ز جان حرمت او را
در هر قدمى بوسه بزن تربت او را
زينت بده با شمع دعا محفل خود را
تطهير كن اينجا ز گناهان دل خود را
چون بود تو را آه نفسگير به سينه
دعوت ز تو كردهاست بيايى بهمدينه
اينجا همه خاطره تا آينه گردد
ياد آر كسانىكه تو را بدرقه كردند
اكنون تو و اين سوز دل و آتش سينه