9جبرئيل گفت: از پروردگار بخواه تا يارىات كند.
ابراهيم گفت: «حَسْبي مِنْ سُؤالي عِلْمُه بِحٰالي» ؛ «به درخواست، نيازى نيست؛ چون او حال مرا مىداند.»
هجويرى سپس سخنش را با كلامى از محمد بن فضل بلخى (متوفاى 319) چنين ادامه مىدهد: «تعجب مىكنم از كسى كه در دنيا خانۀ خدا را مىطلبد ولى در دل به مشاهدۀ جمال حق نمىپردازد؛ زيرا ديدنِ خانه، گاه ميسّر است و گاهى ميسّر نيست، ولى مشاهدۀ جمال الهى بىشكر ميسّر است و اگر زيارت سنگى كه در سال يك بار به او روى مىآورند واجب است، دلى كه روزى 360 1نظر به او مىشود، زيارتش سزاوار است.
هجويرى در ادامه مىگويد:
كسانى كه به دنبال حقيقت هستند، در هر قدمى كه براى مكه بر مىدارند، نشانى از او مىيابند و زمانى كه به مكه مىرسند مزد آن را دريافت مىكنند.
و بايزيد بسطامى مىگويد:
ثواب مجاهدت بىدرنگ حاصل مىشود.
همو گويد: من در سفر اوّل حج، فقط خانه ديدم و در سفر دوم خانه و خدا ديدم و در سفر سوم فقط خدا ديدم. هجويرى سپس مىگويد: حرم جايى است كه مشاهدۀ جمال الهى در آن صورت پذيرد و كسى عاشق است كه كل عالم را ميعاد قرب و خلوتگاه اُنس بداند و بندهاى كه مىخواهد خدا را ببيند، براى او همۀ عالم حرم است و اگر قصدش ديدن خدا نيست حرم براى او تاريكترين مكانهاست و گفتهاند تاريكترين مكانها خانۀ دوستى است كه وى در آن نباشد.
و براى وصول به اين مقصود و ديدن روى دوست، كعبه سبب است و به هر وسيلهاى كه شده بايد به آن چنگ زد تا مشاهدۀ جمال ربوبى از اين راه حاصل شود.
آرى، مقصود مردان از پيمودن بيابانها و باديهها، ديدن حرم نيست بلكه مجاهدهاى است جهت آن شوق بىقرار و محبّت بىشمار.
صاحب كتاب كشف المحجوب، در ادامه، به ذكر داستانى از جُنَيد مىپردازد كه بسيار شبيه به داستان شبلى است، كه در كتاب مستدركالوسائل به طور مبسوط نقل شده 2و