8او معرفت پيدا كند و سپس به مزدلفه برود و اُلفت و دوستى خداى را برگزيند و آفريدگار را در دل، از هر صفتِ بشرى برىء و پاك بداند و از هر وهم و فهم و گمان منزّه بشمارد. آنگاه در سرزمين منا، كه ايمنگاه تن و انديشه و دل است، به طرف هواهاى نفسانى و انديشههاى باطل و خطورات باطلى كه بر دل مىگذرد، سنگ بيندازد، سپس به قربانگاه رود و در آنجا، كه سرزمين مبارزه با هواى نفس و مجاهده جهت تقرّب به خداست، نفس را قربان كند. تا پس از طى اين مراحل، به مقام «خُلّت» و دوستى پروردگار برسد و كسى كه به مقام تن ابراهيم، كه همان مكه و حرم الهى است، داخل شود، تن او در امان است و از دشمن و شمشير آنها نمىترسد و كسى كه به مقام دل ابراهيم وارد شود، از هجران پروردگار و فراق يار و. . . در امان مىماند.
هجويرى سپس با استناد به حديثى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، حاجى را ميهمان خدا مىداند كه هرچه از خدا بخواهد به او مىدهد، اما وى معتقد است كه اين طايفه (عرفا) از خداوند چيزى نمىخواهند بلكه خود را به او واگذار مىكنند و تسليم خواستۀ او مىشوند. وى براى تأييد اين مطلب، به داستانِ در آتش افكندن حضرت ابراهيم اشاره مىكند كه جبرئيل به او پيشنهاد كرد تا يارىاش كند اما او نپذيرفت!