61كلام او را براى ما مىخواند؟ على عليه السلام از جا برخاست و گفت: يا رسولاللّٰه، گويا منظور شما اين شعر است: 1وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَ امِلِ. . .
گريۀ پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام جدايىاش از ابوطالب
واحدى گويد: در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دوازده سال سن داشت، قريش تصميم گرفتند كاروانى تجارى، با سرمايه و اموالى زياد روانۀ شام كنند و ابوطالب هم تصميم گرفت آن كاروان را همراهى كند. حضرت محمد صلى الله عليه و آله نيز ميل داشت همراه عمويش به اين سفر برود.
وقتى ابوطالب به چهرۀ او نگريست، حالش منقلب شد اما عموها و عمههاى او، كه از اين مسافرت خشنود نبودند، با او صحبت كردند و گفتند: نوجوانى چون او را نبايد در معرض مشكلات سفر و امراض قرار داد. همانگونه كه خود ابوطالب هم چنين فكر مىكرد و تصميم داشت برادرزادهاش در مكه بماند، ناگهان ابوطالب ديد، محمد صلى الله عليه و آله، برادر زادهاش گريه مىكند. به او گفت: فرزند برادرم! شايد گريهات از اين جهت باشد كه احساس كردهاى من تو را در مكه تنها مىگذارم و خودم به مسافرت مىروم؟ حضرت محمد صلى الله عليه و آله گفت: آرى، چنين است. ابوطالب گفت: نه هرگز از تو جدا نمىشوم. همراهم حركت كن و پيامبر در آن سفر با ابوطالب همراه شد. . . 2خندۀ پيامبر صلى الله عليه و آله از جزع شيطان
حضرت رسول صلى الله عليه و آله غروب روز عرفه (در عرفات) براى امّت خود دعا كرد كه بخشيده شوند، حتى از مظالم و خونهاى ريخته شده (حقالناس) ، اين دعايش اجابت نشد. صبح مزدلفه (صبح عيد قربان در مشعرالحرام) همان دعا را كردند كه اجابت شد، حتى در مورد مظالم و خون. (شيطان بىتاب شد) و پيامبر صلى الله عليه و آله از بىتابى شيطان خنديد. 3گريه پيامبر صلى الله عليه و آله به ياد همسر باوفايش خديجه عليها السلام:
. . . امّ سلمه (از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله) گويد: وقتى كه نزد پيامبرخدا صلى الله عليه و آله از خديجه ياد كرديم، حضرت گريه كردند و فرمودند: خديجه! و مانند خديجه كجاست؟ او زمانى مرا تصديق كرد