26وقتى كه من مردم، بگذار از تو هم مبلغى رفته باشد! خر عيسى گرش به مكّه برند چون بيايد هنوز خر باشد
هفتم آنكه، به مخارج راه وسعت دهد و با طيب نفس و گشادهرويى بذل و انفاق نمايد، بخل و تبذير از خود دور كند، بهجهت آنكه هر چه در آن راه صرف كند انفاق فى سبيلاللّٰه است؛ مقصود اين است كه: نه اينكه لوازم اطعمه و اشربۀ خود را رنگين كرده شكمپرستى نمايد بلكه غرض آن است كه از فقرا و مساكين و عاجزين و واماندگان حجّاج دستگيرى و اعانت نمايد.
فى الحديث، رسولخدا صلى الله عليه و آله فرموده: «الحَجُّ الْمَبْرُورِ لَيْسَ لَهُ أَجْرٌ إِلَّا الْجَنَّةِ» ، يعنى:
«نيست براى حج، اجر و مزد مگر بهشت.» عرض كردند: يا رسولاللّٰه، چند چيز است بر حجّ؟ فرمود: «طِيبُ الْكَلامِ وَ إِطْعٰامُ الطَّعٰامِ» ، يعنى: «در آن راه، نيكو و پاكيزه كردن كلام و احتراز از لغو و بيهودهگويى و اطعام نمودن بر مستحقّين.» 1چه خوشبخت و مرد سعيد است آن مردى كه مال او در راه خير مصرف شود مطلقاً؛ چه خود به حج رفته باشد يا نه، چنانكه نوشتهاند كه علىّبن يقطين، وزير هارون، ممكنش نبود كه خودش به مكّه رود و در سوق هَدى كند، بعضى سالها ديده شد كه سيصد نفر و در بعضى از سنوات پانصد و پنجاه نفر از جانب خود نايب گرفته و به مكّه مىفرستاد؛ اقلّ آنها را هفتصد دينار و اكثر آنها را ده هزار دينار اجرت داده و در روايتى به نظر رسيده كه مقصودش ايصال آن اموال بود به مستحقّش و استنابۀ حجّ 2را وسيلۀ اين معنى كرده بود. 3هشتم آنكه، در اين سفر هر قدر زحمت بدنى و مشقّت جانى و صدمات مالى وارد شده باشد، بايد مرد حاجّ متحمّل شده و به مقام انزجار آمده، بعضى كلمات نگويد كه باعث الخطاطِ 4رُتبت 5و نقصان اجر باشد، بلكه صبر نموده بر خود گوارا بداند كه خداوند احديّت از عوض دادن عاجز نيست؛ خواه در دنيا و خواه در آخرت، چنانكه مروى است كه يكى از اكابِرِ 6تجّار گويد كه: سالى عزم خانۀ كعبه نمودم و هميانى كه هزار دينار طلا و جواهر در آن بود به ميان بسته بودم، در منزلى از منازل بهجهت قضاى حاجت نشستم و هميان از ميان گشاده شده مىافتد. وقتى ملتفت شدم كه مقدارى راه رفته بودم و مراجعت ممكن نبود. تن به قضاى الهى دادم و شكر كردم كه يقين باعث قبول حج من خواهد شد. چون به ولايت خود