20مزدلفه براى تقرّب و نزديكى است. عمل در آن نيز موجب تقرّب است. بنابراين، حاجى بايد در اين جايگاه متقرّب به خداوند باشد. پس آنكه در اين موضع صفت تقرب را از دست بدهد، در واقع حجىّ به جا نياورده است؛ زيرا حج عبارت است از مجموعهاى از اعمال خاص به خود، كه با انجام همۀ اين اعمال حج تحقّق مىپذيرد. و با از دست دادن هريك از اينها كه ركنى از اركان حجاند تركيب حج به هم مىخورد و از صورت حج بودن خارج مىگردد. 1از نظر محيى الدين، «مشعر» ناميده شدن مزدلفه براى آن است كه آدمى درونش اِشعار داشته باشد كه خداوند عبادتش را قبول فرموده است. و «الحرام» بودنش براى اين است كه آنجا نيز حكم حَرَم را داشته و آنچه در حرم حرام است در مشعر الحرام نيز حرام است. بدين جهت حاجى همانطور كه در حرم بايد ذكر خدا كند در اينجا نيز مأمور به ذكر خدا است. 2رمى جمرات
رمى جمره عبارت است از زدن هفت سنگريزه به جمرات سهگانه (جمرۀ اولى، وسطى و عقبى) . روز دهم جمره عقبه را رمى مىكنند و در ايام تشريق (روزهاى يازدهم، دوازدهم و براى بعضى كه شب سيزدهم را در منا بيتوته مىكنند، روز سيزدهم.) هر سه جمره رمى مىشود.
محيىالدين براى هر يك از جمرات سهگانه فلسفهاى قائل شده و گفته است:
جمرۀ اولى؛ براى شناخت ذات است.
چون شناخت ذات براى كسى ميسّر نيست، لذا در آنجا توقف مىكنيم. در اينجا شيطان شبهات خود را به حاجى القا كرده و سعى مىكند كه او را به غور در شناخت ذات الهى وادار كند. حاجى نيز با سنگ زدن به شيطان او را از خود دور مىسازد تا خاطرش را از وسوسههاى شيطان خالى كند. شيطان هفت بار و از هفت راه وارد مىشود تا حاجى را گمراه كند و او با هفت سنگ شيطان را از خود دور مىكند؛ مثلاً بار اول شبهۀ ممكنالوجود بودن خدا را به وى تلقين مىكند و حاجى با سنگ اول امكانيّت را از ذات خدا دور مىسازد. بار دوم شبهۀ جوهريت را القا مىكند و حاجى با سنگ دوم جوهريّت