14بود، لذا حج به قصد خانۀ خدا اختصاص يافته است.
هر چند بدون شك تقديس كعبه در آن زمان با عقايد باطلى آميخته بوده، اما شواهد بسيارى نشان مىدهد كه آنها هر سال حج را برگزار مىكردند، از جمله قول نابغه:
تركتُ احتجاجَ البيتِ حتّى تظاهرتْ
عَلىَّ ذنوبٌ من بعدِ ذُنوبٍ
«حج را ترك گفتم تا آنكه گناهانم يكى بعد از ديگرى آشكار شد.»
از اين بيت بر مىآيد كه اعراب از حج، تكفير گناهان را برداشت مىكردهاند؛ همان مفهومىكه بعدها در فرهنگ اسلامى نيز برداشت مىشد، اما مردمان زمان جاهليت در حجّ خود بهخداى واحد توجّه نمىكردند، بلكه توجّهشان به بتهايى بود كه مىپرستيدند. لذا در اين جهت اختلافى ميان مفهوم حج در اسلام و مفهوم جاهلىِ آن وجود دارد، اگر چه در هر دو حالت توجّه مراد باشد. حج در اسلام عبادت خداى يكتا است كه در حجّ جاهلى لحاظ نيست. 1پس از پايان يافتن بناى كعبه، خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام امر كرد كه اعلام حج كند و بدينسان مكّه محلّ حج مردم گرديد و اعراب، چه اعراب حجاز يا خارج از حجاز، در كعبه حج مىگزاردند و پيرامون خانه را طواف كرده و آن را تقديس نموده، به آن قسم مىخوردند.
زهير بن ابى سلمى گفته است:
فأقْسَمتُ بِالْبيت الذي طافَ حولَه
رجالٌ بنو من قريش وجُرهَم
«قسم خوردم بهخانهاى كهپيرامونش را مردانى از قريش وجرهم طواف كردند.»
اعراب در جاهليت به طواف كعبه مىپرداختند و از اطراف جزيرةالعرب در مكه جمع مىشدند و پادشاهان حمير و كنده و لخم، مانند بسيارى از ديگر؛ چون هندوها و فارسها حج را به جاى مىآوردند. 2داستان زير كه در سيرۀ ابن هشام نقل شده، علاوه بر آنكه احترام كعبه را نشان مىدهد، دلالت دارد بر اين كه در جاهليت مناسك حج به همين صورت امروزى انجام مىشده است: