61طايفهاى يهودى در آنجا سكونت دارند. تعداد آنها به پنج هزار نفر مىرسد و اينها افراد قد كوتاهى هستند كه هر يك از آنها، پنج يا شش وجب طول قد ندارند و اين مرم يهودى، همانند صداى زنان، صداى نازكى دارند و رنگ چهرۀ آنان مايل به سياهى است. اينها با گوشت بز زندگى مىكنند و هر گاه مسلمانى گرفتار آنها شود، او را زنده پوست مىكنند.
آنگاه كه به مدينه مىرسد، آن را «مدينة النبى» مىنامد و سه روز در آن زندگى مىكند، او مدعى است كه به حرم شريف كه آن را معبد مىنامد، وارد شده و مشاهداتش را به اختصار بيان مىكند، سپس مىگويد: آن مسجدى داراى قبه است كه از دو در وارد آن مىشوند.
حدود چهارصد ستون از آجر سفيد سقف را نگه داشتهاند. تعداد زيادى چراغهاى معلّق و قنديلها، نزديك به سه هزار عدد در آن آويزان است! و اشاره به وجود تعدادى از كتب دينى در گوشهاى از مسجد مىكند كه حاوى تعاليم دين اسلام و زندگى پيامبر و ياران او است. سپس اندكى دربارۀ قبر مطهر، سخن مىگويد و ادامه مىدهد كه:
نزديك قبر پيامبر قبرهاى ابوبكر و عثمان و فاطمه وجود دارد.30
وارتيما فرصت را براى ايراد برخى داستانهاى مسيحى، غنيمت مىشمارد.
او فرصت مىيابد تا به اعتقاد خرافى رايج در اروپا، مبنى بر اينكه جسم پيامبر صلى الله عليه و آله درمكه در فضاى بيت اللّٰهالحرام معلق است، بپردازد، لذا مىگويد:
«اما بحث ويژۀ اين اخبار اين كه من با تمام آنها مخالفم و تأكيد مىكنم كه اين اخبار صحيح نيستند و هيچ يك نشانهاى از صدق و حقيقت با خود ندارند» .
امااوبه سرعت، بههجوم وحملهاش به اسلام باز مىگردد؛ آنجا كه زينتهاى دروغين و وجود غش و ريا و نفاق و دورويى موجود در بازارها را به دين محمد صلى الله عليه و آله نسبت مىدهد.31
حج، اعمال و نيايشها
خاطرات وارتيما توصيف مكه را، آغاز مىكند، آنجا كه درفصلى به استحكام بناى آن اشاره مىكند و مىنويسد: مكه شهرى زيبا است كه شش هزار خانواده را درخود جاى داده و خانههايش، همانند خانههاى مردم ايتاليا