60از گردن نهادن و تبعيت از دينى عجيب دچار انحراف نمىشد، و هنگامى كه از او خواستند تا اسمى برگزيند اسم جان را انتخاب كرد.26
حركت به سوى مكه
در هشتم نيسان (آوريل) 1503م.
وارتيما در هيأت يك نظامى، از نظاميان مماليك، جزو كاروان حاجيان كه حدود چهل هزار نفر بودند، به سوى مكه حركت كرد. كاروان در بامداد، در حالى كه صداهاى شتران و فريادهاى ساربانان و غبار برخاسته از حركت كاروان و فضاى آن روز بهارى را پر مىكرد، به حركت درآمد «وارتيما» بر همه چيز نظارت داشت و سى محافظ پاسدار، همراهش بودند و صداهاى اسبانش بلند بود، كاروان شكل مارپيچى و منحنى حركت مىكرد. و اين حركتهاى پيچيده، دركنار و پشت سرش، آغاز شد.
از اين هنگام ماجراجويىاش به شكل حقيقى آغاز شد.27 از سفرنامهاى كه او تدوين كرده، معلوم مىشود كه مردى حاضر جواب، معارض پيامبر و اسلام و به دور از فرهنگ و تمدن بوده است. او ادعا كرده كه در سفرهايش، با بسيارى اززنان مسلمان ارتباط پيدا نموده و مطالبى را تدوين كرده كه بسيارى از خرافات و گزافهگويىها درآن موجود است؛28 مثلاً مىگويد: كاروان پس از طى مسيرى 22 روزه، به وادى سدوم و عموره رسيد. روشن است كه اين مطلب درست نيست؛ زيرا اين دو شهر در ساحل بحرالميت قرار دارند و گمان غالب اين است كه اگر با بصيرت و تعقّل روزهاى سير و سفر ياد شده را در نظر آوريم، دو شهر واقع در35 مسافت ميان دمشق و مدينه، ممكن نيست، جز اينكه بگوييم آن دو شهر مدائن صالح و العلا بوده است؛ در واقع «وارتيما» از آن دو شهر گذشته و گمان كرده است كه سدوم و عموره هستند.29 علاوه بر مطالب مبالغهآميزى كه در نقلهاى وى ديده مىشود، مملو از حرص و آز روشنى است كه براى مشوش كردن اذهان مسلمانان، و توهين به آنان دارد. وى در موارد بسيارى به عمد، به ذكر حوادثى مىپردازد كه خودش تنها راوى آنها است و آنچه درسفرنامهاش گزارش مىكند، از همين موارد است؛ از جمله مىگويد: همراه با كاروان به كوهى نزديك مدينه منوره، مىرسد كه