8شده است؟
پاسخ اين پرسش را مىتوان در سخن ابراهيم خليل عليه السلام يافت، آنگاه كه خواست به جايگاه اصلىاش باز گردد و همسر و فرزندش را با توشهاى ناچيز و آبى اندك رها كرد: «نزد خانۀ محترم تو، خانوادهام را گذاشتم.» 1همسرش به او نگاه كرد و ديد كه بدون او و فرزندش، عزم بازگشت به شام را دارد و لذا گفت:
اى ابراهيم، آيا ما را در جايى فرو مىگذارى كه نه آشنايى در آن هست، نه آبى و نه كشتزارى؟ ! كجا مىروى؟ در اين درۀ ترسناك و بىآب و گياه، ما را به كه مىسپارى؟ هاجر تلاش مىكرد عواطف و احساسات او را تحريك و به خود جلب كند. لذا ابراهيم در حالى كه دلش سخت رقت پيدا كرده و اشك از ديدگانش سرازير شده بود، به همسرش گفت: خداى به من فرمان داده است كه شما را در اين جا بگزارم و او شما را بسنده خواهد كرد.
هاجر به صرف اين كه سخن ابراهيم را شنيد، خبر فرمانبردارى از فرمان خدا و تسليم شدن در برابر آن و تكيه كردن به رحمت او، هيچ عكس العملى از خود نشان نداد. او اين سخن را با خود زمزمه مىكرد: «خداوند هرگز ما را وانخواهد گذاشت» پژواك ادعاى ابراهيم در فضاى دامنهها، درهها و كوههاى مكه پيچيد. [ او چنين دعا كرد ] :
«پروردگارا! من [ يكى از ] فرزندانم را در درهاى بىكشت، نزد خانۀ محترم تو سكونت دادم. پروردگارا! تا نماز را بهپا دارند. پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [ موردنيازشان ] روزىرسان. باشدكه سپاسگزارى كنند.» 2بهپا داشتن نماز
تمامى اين سفر پر مشقت، دشوار و پر خطر، به خاطر اين هدف بزرگ با مفاهيم والا و عظيمى كه دارد، صورت گرفته است. آرى، «براى اين كه نماز به پا دارند» با تمام مفاهيم زيبا و اهداف بزرگى كه نماز در خود دارد. آن هم نه در هر جايى، بلكه تنها در اين بقعۀ پر بركت؛ جايى كه دلها مشتاق آنند، جايىكه روزى فراوان و آرامش و امنيت در آن است، جايى كه خانۀ پاك در آن جاى دارد، جايى كه طوافگران و ركوع و سجود كنندگان به سوى آن مىشتابند.