16مراحل تاريخ و در هيچ نقطهاى از نقاط زمين حق ندارد آن را تغيير دهد. حال، موقعيت اين فرد و يا گروه در حكومت و يا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمىكند.
اين نظام فقهى يك نظام تكامل يافته است كه انديشهاى تكامل يافته و مستقل بر آن حكومت مىكند؛ زيرا اين انديشه فراتر از روابط افراد، گروهها و ملت هاست. اين نظام فقهى كه خواه ما كليات آن را مورد بررسى قرار دهيم و يا جزئياتش را، به پديدۀ حج بعد فقهى توحيدى مىدهد و اين بعد فقهى از مجموع انگزهها، باورها و اعمال حاجيان فراتر مىرود، بدون آنكه رابطهاش با عمل حج قطع شود و يا با آن در تضاد باشد بلكه اين نظام، نقطۀ آغاز و رسيدن به حالت «فطرى انسانى» را تشكيل مىدهد.
اين حالت، منظومۀ فقهى مزبور را به وجود مىآورد و معيار فطرت انسانى است و انسان رفتار فردى و اجتماعى خويش را بر اساس همين منظومۀ فقهى تنظيم مىكند و از آن آغاز و بدان رجوع مىكند؛ زيرا مسلمانان باور دارند كه با اين كار در مسير رشد و شكوفايى شخصيت وزندگى خود درطول تاريخ - بر وفقشيوۀتوحيدى - گام بر مىدارند.
غور كردن در فهميدن معانى و مفاهيم منظومۀ فقهى كه پديدۀ حج را سامان مىبخشد فوايد علمى فراوانى دارد كه شاخههاى مختلف علوم انسانى مربوط به قانون را مىتوان در ميان آن ديد: فلسفۀ قانون، علم قوانين، علم سياست، جامعهشناسى قانونى، قانون تاريخى مقارن. و اين، در حالى است كه فلسفۀ قانون غربى و عرفى بر پايۀ اصل قدرت و چيرگى مادّى استوار است.
قانون از ديدگاه غربى به معناى فرض حدود و تعادلهايى است كه بر پايۀ نيروى مادى استوار است. حال، اين نيرو قبيله باشد، يا گروه اجتماعى، يا ثروت و يا حكومت.
بهبيانى روشنتر: نا بهسامانى در نقطۀ آغاز اين حدود به چشم مىخورد؛ زيرا حدودى كه در اينجا فرض شده است، همان حدود نيروى حاكم مادى است و «توازنى» كه فرض شده، توازنهاى منافع نيروهاى پيروز مىباشد، بهگونهاى كه اصل برابرى در اينجا كه به بخشى از اجتماع تعلق دارد، خويش را به عنوان سامان دهندۀ اصول كلى و اجتماعى مطرح مىكند. [ \اقليت بر اكثريت حاكم است ] . بنابراين، وحدت پيرو اصلى است كه پايهاش چيرگى با قدرت و نيرو مىباشد. در حالى كه مىبينيم اسلام توحيد و وحدت را به عنوان يك اصل و هدف مطرح مىكند و لذا در مفهوم اسلامىاش به معناى وحدت