66از مهمترين دستاورد ابلاغ اين مأموريت در اجتماع عظيم حج نقل متواتر اين سند تاريخى است 1. مأموريتى كه پيامبر همواره از ابلاغ آن بيم داشت و بالأخره با اطمينانى كه خداوند به رسولش داد، وَاللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ 2به ابلاغ آن مبادرت ورزيد. اما زمان و مكانى را براى ابلاغ آن برگزيد كه بيشترين موفقيت ممكن را به دست آورد. چه بسا اگر موقعيت ديگرى براى اين منظور انتخاب مىشد، دشمنان به انكار رسالت آن حضرت نيز اقدام كرده و آن حضرت را به انواع تهمتها متهم مىساختند.
اما ابلاغ اين پيام در چنين موقعيت حساسى ابتكار عمل را از مخالفان سلب كرد و همگان مجبور به پذيرش سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله شدند. هرچند در مراحل بعدى حق مسلم امام على عليه السلام را غصب كرده و مسير حكومت اسلامى را منحرف ساختند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خود دربارۀ ابلاغ اين پيام در اين مرحله مىفرمايد:
«جبرئيل در مسجد خيف بر من نازل شد و امر كرد كه على را به ولايت بر مردم برگزينم، خداوند مرا به رسالتى برانگيخت و ترسيدم با ابلاغ اين مأموريت مرا تكذيب كنند، چون به عهد جاهليت نزديكاند، چگونه بر آنان خبر دهم كه پسر عمويم ولىّ شماست تا اين كه دستور الهى رسيد كه در اين مكان حتماً بايد اين پيام را ابلاغ كنى و هشدار داد كه اگر ابلاغ نكنم مرا مجازات خواهد كرد و از بيم مردم مرا ضمانت كرد. و بر من وحى نمود كه يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. . . .
سپس از آنان بر ابلاغ پيامهاى مهم رسالتش؛ توحيد و رسالت خويش و نيز بهشت و جهنم و قيامت اقرار گرفت، آنگاه ثقلين را سفارش نمود؛ ثقل اكبر و ثقل اصغر و در مورد يك توضيح داد كه ثقل اكبر، قرآن و ثقل اصغر، اهل بيت من است. از آنان دربارۀ ولايت خويش اقرار گرفت، سپس علىبن ابى طالب را به ولايت برگزيد و افزود:
«بدانيد جماعت مردم، كه خداوند او را به ولايت بر شما برگزيد و بر مهاجرين و انصار و تابعين و حاضر و غايب و عرب و عجم، آزاد و بنده و صغير و كبير پيشواى واجب الإطاعه قرار داد.»
وقتى گروهى از كيفيت ولايت على عليه السلام پرسيدند، فرمود: «ولايت او مانند ولايت من است، من نسبت به هر كسى كه اولويت داشتم، على هم نسبت به او اولويت دارد.»
سپس از مقام و منزلت على و عترت پاكش و ائمۀ دوازدهگانه سخن گفت.