41بار از تعبير «عجم آقاسى» ياد كرده كه به نظر مىرسد مقصود سرپرست حجاج ايرانى بوده است. از جمله، در شرح رخدادهايى كه در طول حركت كاروان حج مىگويد:
به روز ديگرم كردند آگاه
عجم آقاسى اينك آمد از راه
و در جاى ديگر مىگويد:
روان بودى عجم آقاسى از پس
كه آسيبى به مردى نايد از كس
و باز در شرح برخورد حراميان با كاروان و درخواست پول از ناحيۀ آنان و مخالفت حجاج مىگويد:
عجم آقاسىِ ما هم برآشفت
طبيعى است در هشتاد سال فترت ميان صفوى و قاجارى نيز اين وضعيت ادامه داشته و حتى در چند دهۀ نخست قاجارى نيز خبرى از وجود اميرالحاج نرسيده است. آنچه نقل شده اين است كه در آن دوره، بهطور پراكنده، گاه كسانى از شخصيتهاى برجستۀ ايرانى و يا چهرههايى از سادات معتبر مكه يا مدينه، به نوعى كارهاى مربوط به حجاج ايرانى را انجام مىدادهاند. اين حركتى است كه به تدريج تقويت گرديده و در نيمۀ دوم دورۀ قاجارى، با وجود قونسولگرى ايران در جده و وجود نمايندگانى در مكه و مدينه، شكل بهترى پيدا كرد.
به هر روى، يكى از نخستين گزارشها، مطلبى است كه بروجردى در سال 1261 گفته است. وى در آنجا مطلبى را از «جناب حاج سيد حسين ناصر اصفهانى ساكن تبريز كه در آن سال امير حاج عجم بود و از طريق شام آمده بود. . .» نقل كرده، 2كه به كار بردن تعبير امير حاج عجم در آن جالب توجه است.
همو از «حاج سيد موسى» نامى ياد مىكند كه اهل زيراى دشتستان فارس و در جدّه مقيم بوده؛ «سيدى عزيز و معمّر و به غيرت و عصبيّت سمر است و به وكالت عجم موصوف و مشتهر. الحق به قدر قوّه ساعى است و اين گلّۀ بى شبان - يعنى بدون اميرالحاج - يعنى حجاج بى نام و نشان ايران را راعى. هر سال به اتفاق حجاج به مكه مىرود و از