32مىنويسد: پيش از ورود به مدينه، بايد با خود شريف يا وليعهدش، با هزار نفر شتر سوار عرب وارد مدينه شده، حاج را همراه خود به مكه بياورد و در مراجعت هم تا آنجا بدرقه نمايد، اگر غير از اين باشد اعراب آن ميانه، جمعيّت زياد دارند و حاج را برهنه مىكنند، از توپ و عسكرِ اميرحاج شامى نمىترسند، و ليكن از شريف مثل سگ مىترسند. 1اين ممكن بود كه برخى از قبايل بر اساس همين قراردادها، وجهى از آن را به خود شريف نيز مىرساندند. روشن بود كه حكومت نمىتوانست به طور كامل در برابر قبايل بايستد و براى تأمين امنيت پرداخت وجهى را به آنان ضرورى مىديد و در اين باره، با آنان قراردادهايى نيز بسته مىشد. 2اين مبلغ عنوان «حق راه» يا «حفاظت حاج» داشت كه رؤساى قبايل از حملهدارها - و آنان نيز از حاجيان - مىگرفتند. 3عقيدۀ تركان عثمانى آن بود كه «افندم خرسيسه چاره اولماز؛ چارۀ دزد را نمىتوان كرد.» 4از مدينه تا مكه، دو راه وجود داشت؛ يكى راه سلطانى و ديگرى راه فُرْع. برخى راه شرق را راه سوّمى دانستهاند. 5منازل راه فرع عبارت بود از:
وادى فاطمه، بئر عسفان، قضيمه، رابغ، بئر رضوان، امّ الضباع، ريّان، سمت الأبيض، بئر العذب، و بئر الماشى. اما منازل راه سلطانى، از مكه تا رابغ با راه فرع يكى بوده و پس از آن از بئر مستوره، بئر حصان، بئر عباس و مسجد شجره مىگذشت كه مسجد شجره منتهى اليه هر دو راه در رسيدن به مدينه بود. 6راه سوم هم آن بود كه از مكه به جده رفته به كشتى بنشينند و از آنجا به ينبع رفته بار ديگر با شتر عازم مدينه شوند. اين راهى است كه مخبرالسلطنه همراه امينالسلطان و ديگر همراهان در سال 1321 آن را طى كردند. 7طبعا شمار كسانى كه از اين راه مىرفتند، اندك بود. اعتقاد بسيارى بر اين بوده است كه راه سلطانى بهتر از راه شرق است؛ جز آن كه برخى سال ها، براى اين كه پولى به اعراب آن مسير داده نشود، راه شرقى را كه سختتر و سنگلاخى است انتخاب مىكنند. 8در برخى از اين راهها، آب اندكى وجود داشت و نبودن آب سبب آزار و اذيت فراوان حجاج به ويژه كسانى مىشد كه پياده سفر مىكردند. ميرزا داود شرحى از تشنگى مردم را نگاشته و از جمله مىنويسد: