74ربيع الاول - يعنى دو ماه و نيم بعد - به يك فرسنگى نجف اشرف رسيده است.
شيخ با تحمل شدائد راه دريافته است كه با وجود مخالفت برخى از همراهانش، حكمت آمدن از اين راه آگاهى يافتن از دشوارىهاى اين راه و زمينه سازى صدور فتواى تحريم از طرف خود و ساير علماى نجف براى رفتن از اين مسير بوده است. وى مىنويسد:
مجملا با جمعيّت وافرۀ حاج در اين سال كه سنين متماديه همچه جمعيتى ديده نشده بود و جمعى از علما و اعيان و اشراف همراه بودند، چنان امر سخت شد كه هيچ كس سكون خاطر بر سلامتى و رجوع از اين سفر نداشت، اگرچه ظلم حملهدارها و عكاكيم و جمّالها زياده از حد و حصر است، ولى اين مطلب تازه نبوده، در هر سال حاج بيچاره گرفتار انواع حيل و ظلم اين طايفۀ طاغيه بودهاند. چيزى كه امسال تازه بود، ظلم بيكران امير حاج و اعوان او و بىمبالاتى امير ابن الرشيد و كاركنان او بود كه خيلى تازه و معجب بود. مخفى نماناد كه رفتن در اين صحراهاى موحشه و اين بيابانهاى بىپايان با اين اعراب خونخوار و دشمنان بيشمار عقلا و شرعا غير جائز و حرام و از اظهر افراد القاى نفس در تهلكه است. چيزى كه بود اين بود كه آل رشيد در سنوات سابقه در مقام حفظ حاج برآمده با استعداد تمام حمل حاج مىنمودند و اخوّه مىدادند و تحت الحفظ ذهابا و ايابا حاج آمد و شد مىكردند. حال خود امير خائن و ابدا در مقام حفظ و حراست حاج نيست. خداى مىداند كه چه قدر از حاج، امسال از بىحفظى تلف شدند. به علاوه آنچه كه امير با تقصير بالمباشره يا بجنوده كشته و تلف نموده و به هيچ وجه رسيدگى نمىنمود، به محض افتادن حاجى از شتر - لغلبة النوم او غيره - كسى نبود كه از حال آن بيچاره سؤال كند و ملتفت شود، به همان حال در آن صحرا تلف مىشد. از اين بالاتر كه چه قدر نفوس، به صدمات ضرب امير و اعوان او تلف شدند و چه بسا اشخاص كه زاد و راحلۀ آنها را به همه جهت به سرقت بردند و به عسرت و سختى مردند. تمام جماعت حاج واقعۀ سه شبانه روز توقف داعى را در جبل بعد از حركت حاج مىدانند كه به چه سبب بود و اگر توقف نمىشد، چه مىشد.
بارى تأملى نيست كه اليوم اقدام به استطراق از راه جبل ذهابا و ايابا