40
1 - هند و پيكر حمزه عليه السلام
اولين حادثه پس از شهادت حضرت حمزه، مثله شدن پيكر آن حضرت به وسيلۀ هند بود.
طبرى در اين باره مىگويد: پس از شهادت حمزة بن عبدالمطّلب و خاموش شدن شعلۀ جنگ، هند همراه ديگر زنان قريش، به سوى ميدان جنگ هجوم بردند و به مُثله كردن اعضاى ياران پيامبر پرداختند؛ يكى از آنها هند بود كه خود را به پيكر حمزه رسانيد و آن را قطعه قطعه كرد. و گوش و بينى و ساير اعضايش را بريد و از آنها براى خود خلخال و گردن بند ساخت و زيور آلات خود را به وحشى بخشيد و هم او سينۀ حمزه را شكافت و كبدش را درآورد و خواست آن را ببلعد كه نتوانست 1.
در تفسير قمى آمده است: «فَجٰائَتْ اِلَيهِ هِند فَقَطَعَتْ مَذاكِيره! وَ قَطَعَتْ اُذُنَيه وَ قَطَعَت يَديه وَ رِجْلَيه» 2؛ «هند آنگاه كه در كنار پيكر حمزه قرار گرفت، تمام اعضاى او! و دست و پايش را قطع كرد.»
طبرى مىنويسد: هند پس از انجام اين جنايت بر بالاى سنگ بزرگى رفت و آنان را مورد خطاب قرار داد و اشعار معروف خود را با صداى بلند خواند.
اشعار هند، كه بيشتر مورّخان آن را نقل كردهاند چنين است:
نَحنُ جَزيناكُم بِيَوم بَدرٍ
«اين كشتار، پاداش ما بود بر شما از جنگ بدر؛ زيرا جنگ پس از جنگ است كه ارزش دارد.» «در مصيبت عتبه و برادرم و عمويم و بكر صبرم به آخر رسيده بود.»
«واينك شفا يافتم و نذرم را ادا كردم؛ وحشى! تو بودى كه بر عهد خود با من وفا كردى و غم را از سينهام زدودى.»
«بر من است كه تا زندهام شكرگزار او باشم بلكه تا پوسيدن استخوان هايم در درون قبرم سپاسگزارش گردم.»
ابن اسحاق مىگويد: از جمله اشعارى كه هند پس از مثله كردن پيكر حمزه مىخواند، اين بود: