22
الْعَالَمِينَ چنين استنباط مىشود كه خدا ترك حجّ را از اعظم كبائر شمرده و در رديف كفر، آورده؛ يعنى از ترك حجّ به كفر تعبير شده كه چيزى بدتر از آن نيست.
به عبارت ديگر، در پايانِ آيه، به جاى اين كه مثلاً گفته شود «وَ مَنْ لَمْ يَحجّ. . .» براى تأكيد در حج و براى اثبات وجوب حجّ براى مستطيعى كه حجّ نگزارد، گفته شده:
. . . وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ ؛ يعنى «هركس انكار كند وجوب حجّ را و به آن كافر باشد؛ «فانّ اللّٰه غنيّ عنه وعن حجّه وعمله وجميع خلقه» . 1
از اين كه در آغاز گفته شده: . . . وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ. . . . فهميده مىشود كه انجام حجّ بايد فقط براى خدا باشد و نه چيز ديگر. 2الناس، در «على الناس» عام است و همۀ مردم را - از نرينه و مادينه - دربرمىگيرد، بجز صغار، كه بالإجماع از اصولِ تكليف خارج هستند. 3عَبد هم، خارج از عموم است؛ زيرا عبد غير مستطيع است.
«من استطاع» بدل بعض از كلّ مىباشد، از كلمۀ «الناس» 4و در واقع مخصّص عموم است؛ يعنى أوجب اللّٰه على المستطيع من النّاس حجّ البيت» .
«حجّ البيت» 5: قصده للزيارة على الوجه المخصوص المشتمل على ايقاع المناسك. . .
حجّ در تمام عمر، يك بار واجب است؛ زيرا: اوّلاً لفظ مطلق، حمل بر اقلّ مراتب مىشود و ثانياً: امر اقتضاى تكرار ندارد. و ثالثاً به دليل روايتِ ابن عبّاس كه گفت: پيامبر اكرم دربارۀ حجّ با ما سخن مىگفت. اقرع بن جالس پرسيد: «أفي كلّ عام؟ فقال عليه السلام: لا» . 6ابوالبركات، ابن الأنبارى ذيل بحث از آيۀ مزبور نوشته است: 7كلمۀ «مَن» در . . . مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً. . . ممكن است در محلّ جرّ باشد؛ زيرا بَدَل از «النّاس» است و مىتوان آن را فاعلِ مصدرِ مضاف به مفعول؛ يعنى «حجّ البيت» دانست و مرفوع.
و ممكن است مرفوع بودن «مَنْ» به سببِ مبتدا بودن باشد؛ يعنى مَن شرطيّه مبتدا واقع شده و فعل «استطاع» هم در محلّ جزم است به «مَن» و جوابِ شرط هم محذوف مىباشد و تقدير جمله چنين است: «مَنِ اسْتَطٰاعَ فَعَلَيهِ الْحَجّ» .
«ها» ى ضمير در «اليه» ممكن است به كلمۀ «حجّ» برگردد و مىتوان آن را به «بيت» برگرداند.