21وقيل: بكّة، موضع البيت والمطاف و مكّه: اسم البلد 1و افزوده است از آن جهت بكّه گويند كه: «لأنّها تبكّ أعناق الجبابرة أي تدقّها» .
نويسندۀ مسالك الافهام در بحث از آيۀ 97 آل عمران نوشته است: 2«فيه آياتٌ بيّنات. . .» مىتواند جملۀ مفسّره باشد براىِ جملۀ «هدىً للعالمين» و مىتواند جملۀ حاليّه باشد.
«مقام ابراهيم» هم مىتواند عطف بيان باشد براى «آيات بيّنات» .
و جملۀ «مَن دَخَله كان آمناً» يا جملۀ ابتدائيّه باشد و يا جملۀ شرطيّه.
ضمير در «دَخلَه» هم به «حرم» برمىگردد و نه به «بيت» و يا «مكّه» .
در تفسير الخازن آمده است: 3فِيهِ آيٰاتٌ بَيِّنٰات يعنى فيه دلالات واضحات على حرمته و مزيد فضله.
زجّاج نوشته است: 4رفع «مقام» بنابر اضمار «هى» مىباشد؛ يعنى خبر است براى مبتداى محذوف و در اصل «هى مقام ابراهيم» بوده است.
در بخش دوّم آيۀ 97 سورۀ آل عمران، نكاتِ بسيار جالب توجّهى هست.
. . . وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً. . .
اصل حجّ در اسلام به وسيلۀ آيۀ بالا تشريع شده و به قول ابن عربى، 5اين آيه دلالت بر وجوبِ حج مىكند؛ زيرا در زبان عربى، وقتى گفته مىشود: «لفلان علىّ كذا» وجوب آن چيز مؤكّدتر شده و اين گونه بيان، بليغترين الفاظِ وجوب است و تأكيدى است براى الزامِ حجّ.
و به قول نويسندۀ «اقصى البيان» 6از جملۀ خبريّۀ . . . وَللّٰهِِ عَلَى النَّاسِ. . . أمر، موكّدتر و بليغتر و شديدتر استنباط مىشود تا صيغۀ امرى.
از طرفى، جملۀ اسميّه بر دوام و ثبات دلالت مىكند و در واقع چنين بيان شده:
«حجگزاردن حقّى است از آنِ خدا در عهدۀ مردم» .
افزون بر اينها، در آغاز مطلب، به صورت جملۀ اسميّه و به طورِ عموم (على النّاس) بيان شده و سپس بدان تخصيص داده شده (مَنِ استطاع) و اين خود، دليلى است بر وجوبِ حجّ؛ زيرا تفصيل بعد از اجمال است، ابهامى است كه بعد تبيين شده؛ يعنى جمله در آغاز به صورتِ مُجمل آمده و سپس تفصيل داده شده و تمام اينها، براى مزيد تحقيق و تقرير است.
با توجّه به اين كه به قول فاضل مقداد 7از جملۀ پايانىِ آيۀ . . . وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنْ