38صادق عليه السلام هردو را واجب مىشمارد 1و بر همين اساس، برائت از دشمنان خدا به عنوان تعقيبات نماز 2و نيز هنگام خواب و بازخواندن برخى از سور قرآن، فضيلت شمرده شده است. 3ادعيه و زيارات ما مملوّ از لعن و نفرين و ابراز انزجار نسبت به دشمنان خدا و رسول خدا و اهلبيت اوست.
اعتقاد ما به تولّى و تبرّى، به عنوان دو اصل از فروع دين، نشانگر اهمّيت و جايگاه حب و بغض در دين است.
بر همين اساس بود كه پيشوايان دينى ما، هم داراى بهترين دوستان و ارادتمندان بودند و هم داراى سرسختترين دشمنان. جاذبه و دافعۀ آنان، برهمين دو اصل استوار بود؛ دو ويژگى ظاهراً متضاد (امّا حقيقتاً قابل جمع) كه يك انسان موحّد و مسلمان بايد در خود ايجاد كند.
برائت ازمشركان، پيامى ازلى وابدى
سنّت اعلان برائت از مشركان، همچنان كه تاريخچهاى به درازاى عمر اديان توحيدى دارد و يكى از اركان «توحيد و يكتاپرستى» است، ابدى و هميشگى نيز هست. اينكه پيشوايان دينى ما برائت جستن از دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا و اهلبيت او را واجب دانسته و بيش از همه در ادعيه و زيارات به ما آموختهاند، بهطور طبيعى آثار و بركاتى دارد. در غير اينصورت، بايد عملى لغو و بيهوده مىبود؛ چراكه لعن و نفرين و اعلان انزجار از مشركان حجاز (در عصر ظهور اسلام) يا از بنىاميّه و بنىعبّاس، چه سودى مىتوانست براى مسلمانانِ ديگر عصرها و نسلها داشته باشد؟ پس بايد حكمت توصيه آنان را جستجو كرد.
آيا اينهمه سفارش مبنى بر لعن ونفرين ابوجهلها وابولهبها و ابوسفيانها و معاويهها و شمرها و يزيدها - درحالىكه همۀ آنان با كولهبارى از گناه و جنايت، از دنيا رخت بربستهاند - مىتواند صرفاً براى تشفّى قلوب پيامبر و اهلبيت او باشد؟ چنين تصوّرى تنزّل مقام آنان است. لعن و نفرين بر پيشوايان كفر و ستم و الحاد و شرك و نفاق، به دليل «نماد» و «سمبُل» بودن آنها در «شرك و استكبار و عناد با اولياى الهى» است و روشن است كه در هر عصر و دورهاى، فرد يا افرادى، پيشگام و پيشواى دشمنى با دين خدا و اولياى الهى هستند. سمبُل شرك و عناد در عصر حاضر، غير از سمبل شرك و كفر و عناد در گذشته