36مبلّغانِ پيام الهىاند، تا سلطۀ خويش را بر مردم تداوم بخشند. قرآن كريم در اين آيۀ شريفه، هرگونه سلطۀ كفار را بر مؤمنان نفى مىكند. با استناد به همين آيه، فقهاى ما در مباحث مختلف فقه، هر عقد و معاملهاى را كه مستلزم سلطۀ كافر بر مسلمان باشد، ممنوع شمردهاند (قاعدۀ نفىسبيل) . 1هيچ مسلمانى نمىتواند سلطۀ مشركان و مستكبران را بر شؤون مسلمانان تحمّل نمايد. آيا امروز مسلمانان جهان از سلطۀ مستكبران و كافران و ملحدان رهايند تا تكليفى متوجّه آنان نباشد؟ آيا «سلطۀ» كافران و مشركان، تنها در «بيع» ، «ارتهان» ، «وديعه» ، «عاريه» ، «اجارۀ عبد مسلم به كافر» و يا «نكاح كافر با زن مسلمان» مصداق دارد تا با قاعدۀ «نفى سبيل» ممنوع گردد؟ آيا سلطۀ فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى امروز كافران و مستكبران عالم بر شؤون مسلمانان و مظلومان عالم، مصداق «سبيل كافران برمسلمانان ومؤمنان» نيست؟ . . . .
مرورى بر سيرۀ قولى و عملى فقها در طول تاريخ نشان مىدهد كه آنان در مواقع لزوم، صريحاً انزجار و برائت خود را (از دشمنان خدا و دين خدا) ابراز نموده، در موارد متعدّدى، آيۀ شريفۀ يادشده را دليل اقدام خويش شمردهاند. مطالعۀ تاريخ اجتماعى و سياسى علما و روحانيت اسلام (بالأخص علما و روحانيت شيعه كه جايگاه و پايگاه ويژهاى در ميان مردم داشتند) ، گواه اين واقعيّت است. تنها اشارۀ كوتاهى به تلاش علما در سدۀ اخير (از جهت نفى سلطۀ كافران و مشركان و مستكبران و ستمگران) مىنماييم، تا صدق اين مدّعا آشكارتر شود.
حكم تحريم تنباكو توسط ميرزاى شيرازى؛ حكم انحلال سلسلۀ قاجار از سوى سيد عبدالحسين لارى به خاطر استبداد و پذيرش سلطۀ اجانب؛ حكم جهاد در برابر تجاوز ايتاليا توسط آخوند خراسانى و ملّاعبداللّٰه مازندرانى و شيخالشريعۀ اصفهانى؛ تحريم استفاده از كالاهاى خارجى از سوى سيداسماعيل صدر و آخوند خراسانى و شيخالشريعۀ اصفهانى و سيدمحمدكاظم يزدى؛ حكم جهاد در برابر ايتاليا و روسيه و انگليس در تجاوز به ايران و ليبى، توسط سيدمحمدكاظم يزدى؛ حكم جهاد با استعمارگران انگليسى در جهت استقلال عراق، توسط ميرزامحمدتقى شيرازى؛ حكم به لزوم جلوگيرى از تسلّط كفّار، توسط سيدابوالحسن اصفهانى؛ حكم