35هجرهم الدين و ارتحلت عنهم عامة الفضائل. 1تولّى كفار از سوى مؤمنان، به قدرى ناپسند است كه حتى اگر پدران و برادران مسلمان، كفر را بر ايمان ترجيح داده باشند، پذيرش تولّى آنان سبب اتّصاف مؤمنان به «ظلم» است. اين تعبير در آيۀ شريفهاى كه گذشت، مؤكّد به تأكيدات متعدّدى است. ذكر مطلب با جملۀ اسميّه و وجود ضمير، نشانگر تحقّق ظلم از ناحيۀ مؤمنان و استقرار در ايشان است. 2نهى از تولّى كفّار، در بيش از ده آيه از آيات قرآن تكرار شده است.
4 - شدّت با كفّار، سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله
دستۀ ديگر، آياتى است كه سيره و سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله را در برخورد با كفار و مشركان ترسيم مىكنند؛ شخصيتى كه الگوى همۀ مسلمانان است:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى اْلكُفّٰار رُحَمٰاءُ بَينَهُم. 3
پيامبر و پيروانش، در حالى كه با مسلمانان با رحمت و رأفت رفتار مىكنند، با كفّار و مشركان شدت عمل به خرج مىدهند. برائت از مشركان، يكى از مصاديق شدت عمل با كفّار است. اين شيوۀ برخورد، سيره و سنّت رسول خداست كه بر همگان حجّت و لازمالاتباع است و دليلى بر اينكه چنين رفتارى، مختصّ زمان و مكان معيّنى باشد، نداريم؛ بلكه آيۀ شريفه، ظاهر در اين معناست كه سنّت ابدى رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين بوده است.
5 - نفى سلطۀ كفّار بر مسلمانان
دستۀ ديگر، آياتى است كه هرگونه سلطهاى را بر مسلمانان از سوى كفّار و مشركان نفى مىكنند. آيۀ لَنْ يَجْعَلَاللّٰهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً 4نمونهاى از اين دسته آيات است.
اساساً سرّ اعلان برائت از مشركان و مستكبران عالم، مقابله با زيادهخواهى و سلطهطلبى آنها و مقابلۀ آنان با موّحدان و مظلومان است. و مسلمانان با كافرانى كه سر در لاك خود فرو بردهاند و در گوشهاى به سر مىبرند، نزاعى ندارند تا از آنان برائت جويند. تنها تلاش و وظيفۀ مسلمان در چنين موردى، ابلاغ پيام توحيد است و بس. با اين توضيح، ارتباط آيۀ شريفه با موضوع بحث، روشنتر مىشود.
كافران، همواره در صدد تسلّط بر موحّدان ومسلماناناند؛ هميشه سدّ راه