32بعض از كل است از كلمۀ «النّاس» . و مىتوان، آن را فاعل مصدر مضاف به مفعول يعنى «حجّ البَيْت» دانست و مرفوع.
و ممكن است مرفوعيّت «مَن» به سبب مبتدابودن باشد؛ يعنى «مَنِ» شرطيّه مبتدا واقع شده باشد. فعلِ «استطاعَ» هم در محلّ جزم است به من شرطيه و جواب شرط هم محذوف مىباشد و تقدير جمله در اصل چنين بوده است:
«مَنِ استطاعَ فَعَلَيْهِ الْحجّ» و هاء ضمير در «اليه» ممكن است به كلمۀ «حجّ» برگردد و مىتوان آن را به «بَيْت» برگرداند.
فاضل مقداد (متوفّٰى به سال 826هجرى) در كتاب «كَنزُالعِرفان» گفته است: 1از جملۀ پايانى آيۀ مورد بحث . . . وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّٰه غَنىٌّ عَنِالعٰالَميٖن 2چنين استنباط مىشود كه خداى بزرگ، ترك حج را از اعظم كبائر شمرده (در رديف كفر) ؛ يعنى از ترك حج به كفر تعبير شده است.
به عبارت سادهتر، در پايان آيه، به جاى اينكه مثلاً گفته شود: «من لَميحجّ. . .» (براى تأكيد بيشتر در انجام فريضۀ حج و براى اثبات وجوب حج براى مستطيعى كه حج نگزارد) ، گفته شده است: «وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّٰه غَنىٌ عَنِ العٰالَمينَ» ؛ يعنى: هركس وجوب حجّ را انكار كند و بدان كافر باشد، «فَاِنَّ اللّٰه غَنىٌ عَنْهُ وَعَنْ حَجّه وَ عَمَلِه وَعَنْ جَميعِ خَلْقِهٖ» . 3
از آن جا كه هدف اصلى حج، انسانسازى و پيشرفت و تعالى روحى انسانهاست، قرآن مجيد در بخشى از آيۀ 197 سورۀ بقره مىفرمايد: . . . فإذا اَفَضتُم مِن عَرَفاتٍ فَاذكُروا اللّٰهَ عندَالمشعَرِ الحَرامِ ؛ يعنى: وقتى كه از عرفات كوچ كرديد، خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد.
مصدر فعل «أفَضَتُمْ» همان «اِفاضه» است. بنا به گفتۀ نويسندۀ كتاب «لسان التنزيل» ، اين كلمه، در لغت به معناى «به انبوهى بازگرديدن» است. 4خدا در قرآن، وقتِ افاضه و حركت دستهجمعى از عرفات را مشخّص نكرده؛ ليكن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با عمل خود آن را بيان كرده و آن حضرت در عرفات:
«وَقَفَ حَتّٰى غَربتِ الشَّمْسُ قليلاً وَذَهَبَ الصُفرةُ وَغٰابَ القُرْصُ» . 5
بيضاوى (متوفّٰى به سال 791هجرى) در تفسير خود، ذيل آيۀ: . . . فَإذٰا اَفَضْتُمْ مِنْ عرفات. . . نوشته است: 6اَفَضْتُمْ: مِنْ اَفَضْتَ الماءَ؛ اِذا صَبّبتَهُ بِكَثْرةٍ بوده است و مفعول فعل «أَفَضْتُم» در آيه، محذوف است