31عادت خود، حج به جا مىآورد ولى نه براى خدا، بلكه انجام حج در عرب پيش از اسلام، براى تظاهر و فخرفروشى به يكديگر و برآوردن نيازهاى يكديگر و حضور در بازارها و اجتماعات به جهت مصالح مادّى و شخصى بود؛ قصد قرب به خدا، در آن نبود. ولى اسلام هدف را تغيير داد و حقيقت حج را تبيين كرد و به شيوۀ ابراهيم عليه السلام برگردانيد و مسلمانان را به يادگيرى مراسم حج، تشويق كرد و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «خُذُواعَنّٖى مَنٰاسِكَكُمْ» . 1بخشى از آيۀ 97 سورۀ آل عمران هم كه مىگويد: وَللّهِ على الناس حجّ البيت. . . ، به ما مىفهماند كه حج فقط بايد براى خدا باشد و نه چيز ديگرى و كسِ ديگرى.
بىمناسبت نمىدانم كه بگويم: اصل وجوب حج در اسلام به وسيلۀ آيۀ: . . . وَلِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ البَيْتِ مَنِ استطاعَ اِلَيه سَبيلاً. . . 2تشريع شده و به قول ابن العربى 3، آيۀ مزبور بر وجوبِ حج دلالت مىكند؛ زيرا در زبان عربى، وقتى مىگويند:
«لَفُلانٍ عَلىَّ كَذٰا» وجوب آن چيز، موكّدتر شده است. اين گونه بيان، بليغترينِ الفاظِ وجوب است و تأكيدى است براى الزام حج.
شيخ مسعود سلطانى، نويسندۀ كتاب «اَقصَى البَيان فى آياتِ الأحكام» گفته است: 4از جملۀ خبريّۀ «وَلِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ» ، اَمْر موكّدتر و بليغتر و شديدترى استنباط مىشود تا وقتى كه مطلب، به صيغۀ امرى باشد. از طرفى جملۀ اسميّه بر دوام و ثبات دلالت مىكند. در واقع، آيه مىگويد: حج گزاردن، حقّى است از آنِ خدا در عهدۀ مردم.
سخن خداوند، در آغاز به صورت جملۀ اسميه و به طور عموم به شكل «عَلَى النّاسِ» بيان شده و سپس بدان تخصيص داده شده و جملۀ «مَنِ استَطٰاعَ» ذكر شده است كه اين خود دليلى است بر وجوب حج؛ زيرا تفصيل بعد از اجمال است؛ يعنى ابهامى است كه بعد تبيين شده؛ يعنى جمله در آغاز به صورت مُجْمَل گفته شده و سپس تفصيل داده شده است و تمام اينها براى مزيد تحقيق و تقرير است.
خلاصه اينكه عبارت مطلق «وَللّٰهِ عَلَى النّاسِ حجُّ البيت» را جملۀ «مَنِ استَطاعَ اِلَيه سبيلاً» مقيّد كرده است.
ابوالبركات، ابن الأنبارى (متوفّٰى به سال 577هجرى) در كتاب «اَلْبَيانُ فى غريب اِعْرابِ القُرآن» نوشته است: 5كلمۀ «مَنْ» در جملۀ «مَنِ استَطاعَ» ممكن است در محل جر باشد؛ زيرا بدل