78پذيرفت و به ايران آمد تا به عنوان عالىترين مقام مذهبى در دولت شاه طهماسب فعاليت كند. 1نمونههاى مشابه، به ويژه از ميان همشهريهاى وى از كرك نوح، وجود دارد، در همان حال، شمار زيادى از آنان در منطقه باقى ماندند تا زندگى ساده و زاهدانه و كار مطالعه و نوشتن را مانند اجداد خود ادامه دهند. همچنين در بالا بردن سطح آموزشها و تحصيلات و فضل خود در ارتباط مداوم با دانشمندان سنى بكوشند. برخى از آنها در تلاش براى به رسميت شناخته شدن خود به عنوان «علما» از طرف نهادهاى مذهبى دولت عثمانى بودند.
نمونۀ اين برخورد زين الدين عاملى معروف به شهيد ثانى، رهبر برجستۀ مذهبى جبل عامل در قرن شانزدهم 2و شاگرد وفادارش حسين بن عبدالصمد عاملى 3(م 984 / 1576) است كه همراه استاد به استانبول رفتند تا پستى در يكى از مدارس به دست آورند. پس از آن كه در دمشق و حلب چنين پستى به دست نيامد، شهيد به عنوان مدرس، در مدرسهاى در بعلبك تعيين شد و حسين در مدرسهاى در شهر بغداد.
توجه زين الدين در ايجاد يك رتبۀ مدرّسى در عثمانى، يا ايجاد يك موقعيت استوار در جهت بناى استقلال مالى براى خود و شاگردانش بود؛ بدان اميد كه اين جمع را از برخى از حمايتهاى ناجور كسانى از رهبران محلى شيعه كه حاضر به اعطاى موقعيت ويژه و ممتازى به علما نبودند، آزاد سازد. متأسفانه اين تجربه عمر كوتاهى داشت. پس از آن كه وى به مدت دو سال در بعلبك، بر طبق مذاهب خمسه فتوا مىداد، به زادگاه خويش بازگشت و خود را از دنياى خارج منزوى كرد. حسين بن عبدالصمد شاگرد او در بغداد هم، پست خود را به دليل ناكافى بودن وقف آن وانهاد. 4كشته شدن زين الدين (966 / 1558) در راه استانبول، در حالى كه سلطان و علماى آن شهر وى را خواسته بودند، طور ناخوشايندى يادآور برخورد ظالمانه و متعصبانۀ همقطاران سنى او و برخورد سخت آنها در از ميان بردن همۀ جوامع شيعى عرب بود. احتمالا اين رخداد راه را براى مهاجرت هرچه بيشتر علما به ايران يا نقاط امن ديگر هموار مىكرد. 5جالب آن كه اعقاب بلافصل وى مصمم شدند تا در سرزمين عثمانى بمانند. فرزند او جمال الدين حسن عاملى (م 1011 / 1602) يك عالم برجستۀ شيعى در نوع خود، به استثناى يك دورۀ كوتاه كه براى تحصيل در نجف بود، در جبل عامل زيست. بر اساس يك نقل، وى سفر زيارتى به مشهد را هم نپذيرفت، از آن جهت كه مبادا شاه عباس اول به وى تكليف كند