79تا در ايران بماند. 1فرزند وى، محمد عاملى پس از فوت پدر و معلم خود، جبل عامل را ترك كرد و براى پنج سال در مكه زندگى كرد. در اين سالها او از نزديكان ميرزا محمد استرآبادى بود و در كار تأليف «رجال» از نظر تنظيم و تجديد نظر در آن، به وى كمك مىكرد، همچنان كه يك نسخه از آن را استنساخ كرد. وى به جبل عامل بازگشت و از آنجا به كربلا رفت و در نهايت در مكه سكونت گزيد و همانجا در سال 1030 / 1621 درگذشت. گفته شده است كه شاه صفوى با اصرار از وى دعوت كرده بود تا به دربار وى بيايد اما او رد كرده بود. 2مسنترين فرزند وى، زين الدين محمد عاملى (م 1064 / 1654) شاعر پر آوازه، دو بار به ايران آمد، اما بيشترين سالهاى عمرش را در مكه گذراند. 3حرفوش بعلبك و ابن علوان، همسايگان كرك نوح، دو نمونۀ ديگر از مقامات رسمى عثمانى شيعى بودند كه در منطقه حضور داشتند. حرفوش به عنوان حاكم بعلبك خدمت كرده و براى مدت كوتاهى ادارۀ منطقۀ حمص را هم بر عهده داشتند آنها با حاكمان 4دمشق نيز پيوندهايى داشتند. بر اساس سياست عثمانيها در منطقه، حرفوش به عنوان نيروى براى مهار كردن قدرت رو به رشد دروزيان به كار گرفته شد، به طورى كه در سال 1036 / 1625 فخرالدين دوم معن در نهايت آنها را شكست داد و از بعلبك بيرون راند. اندكى بعد، يكبار ديگر، آنها به عنوان حاكمان محلى بقاع در قرن هيجدهم ظاهر مىشوند. 5آنچه بيشتر به بحث مربوط است، به عقيده من، خانوادۀ ابن علوان است، خانوادهاى از سران اشراف كه اعضاى آن به طور انحصارى پست نقيب الاشراف بعلبك را از دورۀ مماليك در اختيار داشتند. برجستگى ابن علوان، از سرپرستى وى نسبت به يكى از اماكن مقدس واقع در كرك نوح كه گفته مىشود مقبرۀ نوح پيغمبر است، برگرفته شده است. پيوند آنها با اين مكان مقدس مانعى بر سر راه تلاشهاى مماليك براى جايگزين كردن سنيان در سرپرستى بر آن، در آن زمان بود، آن هم درست زمانى كه، نيز به دليل موقوفات آن، به تدريج بر موقعيت اقتصادى و اجتماعى حرم افزوده مىشد.
عثمانيها، از طريق حَنَش، مقدّم درۀ بقاع در آن زمان، بر اهميت اين منطقه افزودند. در ميان سالهاى 935 - 950 / 1529 - 1544 محمد بن ناصرالدين الحنش، وقف بزرگى را شامل