28و اتّصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك انسان به خدا نمىرسد. حج كانون معارف الهى است كه از آن، محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستجو نمود. حج پيامآور ايجاد و بناى جامعهاى بدور از رذائل مادّى و معنوى است.
حج تجلّى و تكرار همۀ صحنههاى عشقآفرين زندگى يك انسان و يك جامعۀ متكامل در دنياست و مناسك حج مناسك زندگى است و از آنجا كه جامعۀ است اسلامى از هر نژاد و ملّتى بايد ابراهيمى شود تا به خيل امّت محمّد - صلى اللّٰه عليه و آله و سلم - پيوند خورد و يكى گردد و يد واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است.
حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج بسان قرآن است كه همه از آن بهرهمند مىشوند ولى انديشمندان و غوّاصان و دردآشنايان امّت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت. ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديدهاست.
و به همان اندازهاى كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجابهاى خود ساختۀ ما پنهان شده است و اين گنجينۀ اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكريهاى ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگى و فلسفه زندگىساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كردهاست، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است. سرنوشتى كه ميليونها مسلمان هر سال به مكّه مىروند و پا جاى پاى پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر مىگذارند ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمّد - عليهما السلام - كه بودند و چه كردند، هدفشان چه بود، از ما چه خواستهاند؟ گويى به تنها چيزى كه فكر نمىشود به همين است. مسلّم، حج بىروح و بىتحرّك و قيام، و حج بىبرائت، حج بىوحدت و حجىكه از آن هدم كفر و شرك برنيايد، حج نيست. . .
پيامبر اسلام نيازى به مساجد اشرافى و منارههاى تزييناتى ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود