21نسبت به او گسسته نشد و اسماعيل را هيچگاه فراموش نمىكرد، و به هيچوجه كانون پرعاطفۀ قلبش، جايى خالى از اسماعيل نبود؛ هر از چندى او و همسرش را ديدار مىكرد.
در يكى از اين ديدارها ابراهيم در عالم رؤيا مأمور شد فرزندش اسماعيل را سر ببرد. از آنجا كه رؤيا و خواب ديدن انبيا، صادق و راستين و حق است - چراكه به مثابۀ وحى از جانب خدا بايد تلقى شود - تصميم گرفت اين مأموريت فراسنگين را اجرا كند. از اين كه اسماعيل تنها فرزند و يادگار او است مانع از آن نمىشد در مقام امتثال امر الهى هر چند كه سالخورده شده است فرزندش را قربانى كند.
قرآن كريم از اين جريان و حادثۀ شگرف و پايمردى ابراهيم در طاعت از فرمانِ الهى، چنين بازگو مىكند:
«وقال انّى ذاهب الى ربّى سيهدين. ربّ هب لى من الصّالحين. فبشّرناه بغلامٍ حليم. فلمّا بلغ معه السّعى قال يا بنىّ انّى أرى فىالمنام أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى قال يا أبتِ افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاء اللّٰه من الصّابرين. فلمّا أسلما و تلّه للجبين. و ناديناه أن يا ابراهيم قد صدّقت الرّؤيا انّا كذلك نجزى المحسنين. انّ هذا لهو البلاء المبين، وفديناه بذبح عظيم. وتركنا عليه فى الآخرين. سلام على ابراهيم كذلك نجزى المحسنين. انّه من عبادنا المؤمنين.
و بشّرناه بإسحٰق نبيّاً من الصّالحين» 1
«ابراهيم گفت: تحقيقاً در سوى خداوندگارم روانم، و آهنگ سوى او دارم. پروردگارا! مرا فرزندى شايسته موهبت فرما. پس در پاسخ به درخواستِ او، وى را به نوجوانى بردبار نويد داديم. و چون اسماعيل با پدر به جايى رسيدند كه بايد در آنجا دستبهكار گردند ابراهيم به او گفت: فرزند عزيزم! حقاً در خواب ديدم تو را ذَبْح مىكنم، بنگر كه رأى تو چيست؟ گفت: پدرم آنچه بدان مأمور شدى به كار بند، اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهى يافت. چون هر دو در برابر امر الهى تسليم شدند و اسماعيل را بر پيشانى بر روى زمين خواباند و دست به كارِ ذَبْحِ او شد، بدو بانگ برآورديم اى ابراهيم، تو خوابت را عملاً باور داشته و آن را به حقيقت پيوستى، بدينسان ما درستكاران را پاداش نيك مىدهيم. اين كار، آزمايشى آشكار و عارى از ابهام است.
ابراهيم را با گوسفندى بزرگ بازخريد كرديم. و نام نيكوى او را در نسلهاى پسينيان جاويد ساختيم. درود بر ابراهيم، ما درستكاران را اين چنين پاداش مىدهيم؛ چراكه او از بندگان باايمانِ ما بود. او را به اسحاق، پيامبرى از زمرۀ پيامبران صالح، شمرده و نويد داديم.»