58بررسى:
اين دو روايت دلالت مىكند كه بدون تلبيه احرام محقق نمىشود يا به عبارت دقيقتر، بدونِ تلبيه احرام كامل نيست و مؤثّر نمىباشد و اين مطلب را همۀ فقيهان شيعه قبول دارند؛ زيرا تلبيه را از واجبات احرام مىشمارند. منافاتى ندارد تلبيه را در احرام مؤثر بدانيم ولى آن را خارج از حقيقت احرام قرار دهيم، همانطور كه طهارت در صحت و تحقق صلوة مؤثر است و خارج از حقيقت آن. بلكه به نظر ما اين دو صحيحه دلالت روشن دارد كه ماهيت احرام غير از تلبيه است چون در هر دو روايت فرض آن است كه احرام بسته شده و تحقق يافته است اما هنوز تلبيه نگفته است. البته انكار نمىكنيم كه اين دو روايت، تلبيه را مؤثر در تحقق احرام مىداند و مىتوان بدانها استدلال كرد كه تلبيه از واجبات احرام است.
ايشان چندين روايت ديگر آورده است كه مضمون غالب آنها بر تأثير تلبيه در تحقق حقيقتِ احرام دلالت دارد؛ علاوه بر اين كه ايشان تأكيد مىكنند كه ما منظورمان آن نيست كه احرام خود تلبيه است بلكه مقصود آن است كه انسان با تلبيه داخل احرام مىشود. در اين باره مىنويسد:
«انّ المستفاد من الرّوايات المعتبرة الكثيرة أن التلبية سبب للإحرام وبها يدخل في الإحرام وقبلها لا يكون محرماً ولكن ليس مرادنا من ذلك أنّ الإحرام يصدق على التلبية أو التلبية صادق على الإحرام فانّ المكلف بسبب التكبيرة يدخل فى الصلوة وكذلك بالتلبية بقصد الحج يدخل فى الإحرام وفى اوّل جزء من الحج بل مرادنا أن الإحرام ادخال نفسه فى حرمة اللّٰه غاية الأمر إنّما يدخل فى حرمة اللّٰه بسبب التلبية . . . وبعبارة اُخرىٰ ما استفدناه من الروايات أنّ الإحرام شىء مترتّب على التلبيه لا انّه نفس التلبيه. . . ولا يدخل فى هذه الحرمة الالهية الّا بالتلبية.» 1ايشان در اين سخن دو مدعا دارند:
1 - اين كه تلبيه سبب تحقق احرام است. تمام ادلهاى كه ايشان آوردهاند - اگر صحيح باشد و تمام - به اين مدعا برمىگردد و براى اثبات آن بكار رفته است.
2 - معناى احرام و حقيقت آن «ادخال نفسه في حرمة اللّٰه» است در واقع مثل طهارت و وضو كه اين مسحات و غسلات سبب است براى طهارتِ مأمور به، تلبيه سبب است براى تحقق حقيقت احرام كه «ادخال نفسه في حرمة اللّٰه» است.
متأسفانه ايشان براى اين ادعا هيچ دليلى نياورده است.