57
10 - نظريۀ آيةاللّٰه خويى
ما در خارج بيش از سه چيز نداريم:
1 - عزم بر ترك محرمات احرام.
2 - تلبيه.
3 - حكم شارع به حرمت امور معلومه.
و حقيقت احرام جز اين سه امر نمىتواند باشد، اما عزم و نيت - گرچه نظر مشهور فقها در معناىِ احرام همين است - نمىتواند حقيقت احرام را سامان دهد؛ زيرا دليلى بر آن نداريم.
و اما محرمات معلوم نمىتواند احرام باشد؛ زيرا روشن است كه آنها احكام شرعى مترتب بر احرامند؛ در واقع احرام موضوع براى اينها است و با تحقق آن، اين احكام بر آن مترتب مىشود.
آنگاه خود به توضيح معناى احرام مىپردازد و مىنويسد: 1«ظاهر روايات آن است كه تلبيه سبب احرام است و به تكبيرةالاحرام نماز مىماند، بدين سان تلبيه اوّلين جزء از اجزاء حج است، همانطور كه تكبير نخستين جزء نماز است و اين تلبيه و اشعار 2است كه انسان را وارد حج مىكند و اين امور بر وى حرام مىشود و تا زمانى كه تلبيه را نگفته است اين امور بر وى حلال است. 3[ گرچه نيت احرام را كرده باشد ]
آنگاه بر اين مدعا به صحيحۀ عبدالرحمن بن حجاج و صحيحۀ حفص بخترى تمسك مىكند در صحيحۀ اوّل چنين آمده است:
«فى الرّجل يقع على أهله بعد ما يعقد الإحرام ولم يلبّ، قال: ليس عليه شىء.» 4مىنويسد: اين روايت شريف به روشنى نشان مىدهد كه تا انسان تلبيه نگويد محرم نيست. گرچه نيّت احرام كرده باشد؛ زيرا مقصود حضرت - عليهالسلام - از «عقد احرام» همان «نيت» است.
و در صحيحۀ حفص بخترى چنين آمده است:
«فيمن عقد الإحرام فى مسجد الشجرة ثمّ وقع على أهله قبل أن يلبّى؟ قال: ليس عليه شىء.» 5ايشان در تفسير «عقد احرام» مىنويسد: اَىْ بنىٰ عليه وعقد قلبه على ذلك.