54اعتبارى كه عبارت است از التزام به تروك احرام يا نتيجه و حاصل اين التزام و خلاصه پس از بررسيهاى پياپى به اين نتيجه مىرسد كه نه نيّتِ تروك احرام است و نه التزامِ به تروكِ احرام.
بلكه احرام چيزى است كه مسبّب از التزام به ترك محرمات است و يا منشأ آن نيّت ترك محرمات است.
پس احرام صفتى اعتبارى است كه از التزام نفسانى به ترك محرمات و يا از نيّتِ ترك محرمات حاصل مىشود و به دست مىآيد. 1آن بزرگوار مىنويسد:
«فهو صفة اعتبارية تحصل بأحد السببين أما الإلتزام بترك المحرمات أو نية ترك المحرمات. لا أنّه نفس ترك المحرمات ولا أنّه نفس نيّةِ تركِ المحرمات فإنّ الأوّل خلاف الإجماع والثانى غير معقول.» 2بررسى:
اولاً: محال بودن «نيّت» به عنوان حقيقت احرام، سخنى است باطل و در آينده بررسى خواهد شد.
ثانياً: بر فرض كه چنين باشد، ايشان هيچ شاهدى از روايات و يا غير آن براى تعريف خود نياورده است؛ به هر حال احدى شك ندارد كه احرام يك عنوان شرعى است و تعريف آن زمانى صحيح است كه برگرفته از روايات باشد. و ايشان هيچ شاهد روايى براى آن نياوردهاند بلكه رواياتى برخلاف آن داريم.
8 - احرام همان تروك (ترك محرمات) است
اين ديدگاه را فاضل هندى - قدس سرّه - در كشفاللثام آورده است.
توضيح سخن آن بزرگوار اين است كه واقعيّت احرام ترك همان محرماتى است كه براى محرم جايز نيست و تلبيه و لبس ثوبين از وسايل تحقّق احرامند و نه خود آنها؛ در واقع احرام مثل صوم است و حقيقت صوم جز «ترك مفطرات» نيست. در احرام نيز همين شيوه جريان دارد و احرام همان ترك محرماتى است كه محرم بايد از آن پرهيز كند، از اين رو چون در تروك نيازى به نيت نيست، در احرام به نيت نيازى نداريم. 3صاحب عروةالوثقى به اين نظر توجهى ويژه داشته است و در ردّ آن مىنويسد: «ولا