53نقل كرده، 1ليكن نام نراقى را نياورده است.
2 - اشكالات مختلفى بر تعريف ايشان وارد است كه برخى از آنها عبارت است از:
الف: رواياتى كه دلالت دارد: تلبيه با احرام مغاير است و احرام قبل از تلبيه مىباشد، 2با اين نظر مغايرت دارد. اين روايات را در پايان همين بخش مىآوريم.
ب: رواياتى كه به صراحت دلالت دارد احرام بايد در ميقات باشد و در عين حال تأخير تلبيه را از ميقات جايز مىشمارد.
ج: فقها تصريح كردهاند اگر عقد احرام را ببندد ولى تلبيه را - كه شرط آن است - هنوز نگفته است، اگر مرتكب يكى از منهيّات شود كفاره بر او واجب نيست پس فقها در واقع در «عقد احرام» تلبيه را دخيل نمىدانند بلكه آن را مؤثر در تحقق آن مىدانند.
د: بسيارى از فقها تصريح مىكنند تلبيه از واجبات احرام است، پس معلوم مىشود حقيقت احرام غير از تلبيه است.
ه: بسيارى از فقها حكم كردهاند كه بايد خود احرام را نيّت كند، اگر تلبيه همان احرام باشد معناى اين سخن آن است كه خود تلبيه را نيت كند و اين مثل آن است كه بگوييم در نماز لازم است تكبيرةالاحرام را نيت كنيم و نيّت صلوة متعلقش تكبيرةالاحرام است و اين واضحالفساد است.
اين اشكالات را خود ايشان نيز مطرح كرده و در مقام جواب برآمده است و البته جواب كارسازى از پارهاى از مهمترين اين اشكالها نداده است. مهمترين اشكال، منافات اين نظريه با روايات است كه جواب درخورى از آن نداده است. در پايان اين بخش به تفصيل روايات را بررسى مىكنيم.
6 - گفتن تلبيه و لبس ثوبين به شرط مقارنت با نيّتِ عمره يا حج
اين تعريف نيز از آنِ صاحب مستند است. براى اين نظريه نيز دلايل و مؤيداتى آورده است. البته ايشان تعبير ديگرى دارد كه خلاصهاش همين معنا است. 37 - نتيجه و حاصل التزامِ به ترك محرمات يا. . .
اين نظر مرحوم حكيم در «مستمسك» است. آن عالم فرزانه پس از نقل و نقد اقوال فقها در معناى احرام؛ مىنويسد: محال است نيّت حقيقت احرام باشد و احرام امرى است