50تحقيق قابل توجهى دربارۀ حقيقت احرام كرده است. شهيد ثانى، شارح تواناىِ برخى از آثار ايشان، در مسالك مىنويسد: «وللشهيد تحقيق رائع. . .» 1آن فقيه بصير (شهيد اوّل) پس از نقل اقوال فقها، در اين باره مىنويسد:
«إن الإحرام هو توطين النفس على ترك المنهيّات المعهودة إلى أن يأتى بالمناسك، والتلبية هى الرابطة لذلك التوطين نسبتها اليه كنسبة التحريمة إلى الصلوة.» 2آنگاه از اين تعريف، تحليلى ارائه مىدهد كه بشرح زير است:
احرام همان آمادهسازى نفس بر ترك محرّمات است و به تعبير ديگر: نوعى التزام بدان است و در واقع ميان نفس انسان و ترك منهيات گرهى و رابطهاى برقرار مىشود. طناب و وسيلۀ اين گره و ارتباط «تلبيه» است، از اين روى نقش بسيار مهمى در احرام دارد و به همين دليل است كه مىشود نام آن را تلبيه گذاشت و در تعريف آن گفت: احرام همان تلبيه است. چون تحقّق آن متوقف بر تلبيه است از باب: تسمية الشىء باسم أشهرِ شروطه أو أجزائه. يا احرام را بر مركب از اين التزام نفسانى و تلبيه اطلاق كرد.
و حق آن است كه نيّت همين توطين نفسانى است و ما در واقع معناىِ [ عميقى ] از نيّت ارائه كرديم.
پس تلبيه در واقع شرطِ تحققِ احرام است كه ميانِ نفس و ترك محرمات گرهى و عقدى ايجاد مىكند و به تعبير خود شهيد، ميان اين دو «رابط» است و از سويى افعال حج وعمره نقش معكوسى دارند و اين رابطه را از بين مىبرند، هريك از افعال عمره و حج قدمى به سوى زوال اين ارتباط است تا زمانى كه آخرين عمل در عمره «تقصير» و در حج «طواف نساء» انجام شود، اين رابطه كاملاً از بين مىرود 3و محرمات حلال مىشوند.
شهيد ثانى در حاشيۀ اين نگاشته با سكوت خود بر اين تعريف مهر تأييد مىزند و در مسالك ضمن تحسين آن، آن را نقل و تصويب مىكند. صاحب مدارك نيز بر همين نظر است؛ 4يكى از فقهاى معاصر ضمن بحث نسبتاً مشروحى مىنويسد:
«فالمتحصّل مما ذكرناه ان الإحرام عبارة عن الالتزام والنباء النفسانى على ترك المحرمات وقد جعل الشارع الأقدس لذلك قيوداً وحدوداً وحكم بعدم الخروج عنه بعد تحققه الّا بالمُحلّ وهذا هو الّذى بنىٰ عليه الشهيد وصاحب المدارك - قدس سرهما - وأظنّ أنّ القائلين بأنه عبارة عن النية يكون مرادهم ذلك.» 5