5(تَمٰام الحجِّ لِقٰاءُ الإمام) 1به خوبى اين مطلب را تأييد مىكند كه بايد در حج يك ارتباط ولايى نيز باشد و امامان - عليهمالسلام - براى حاجيان رهبر باشند. پس احترام كعبه به مقام شامخ انسان كامل است.
نشانه آنكه احترام سرزمين مكه به احترام رسول گرامى و حفظ دين اسلام مىباشد آن است كه بعد از هجرت رسول اكرم - ص - و گرفتارى محرومان در مكه، آنان از خداوند درخواست كردهاند كه خداوند آنها را از سرزمينى كه اهل آن ستمكارند، نجات دهد: «ربّنا اخرجنا من هذه القربة الظالم اَهْلُها» . 2اهميت حج نسبت با ساير عبادات
«وَلِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ اِلَيه سَبيٖلا» 3
آيۀ مورد بحث، موضوع وجوب حجّ را با تأكيدهاى فراوانى ذكر مىكند (گرچه حج نيز مانند برخى از عبادات، از اركان اسلام به شمار مىرود كه: «بنى الإسلام على خمس: على الصلاة و الزكاة و الحجّ و الصّوم» 4ليكن) تعبيرى كه دربارۀ حج آمده است، در مورد كمتر عبادتى چنين تعبيرى به چشم مىخورد و اين تعبير خاص اهميّت حج را به خوبى نشان مىدهد؛ زيرا اولاً: با جملۀ خبريه ذكر شده است نه انشائيه و دلالت جملۀ خبريه بر انشاء، قويتر است از جملۀ انشائيه. و ثانياً: جملۀ خبريه گاهى به صورت جملۀ فعليه است، گاهى جملۀ اسميه، و اگر جملۀ اسميه باشد تأكيدش بر معناى «ثبوت» بيشتر است. پس اگر مطلبى را با جملۀ خبريه بگويند دلالتش قويتر است تا جمله انشائيه و اگر آن جملۀ خبريه، اسميه باشد قويتر از فعليه است.
تأكيد سوم بر وجوب حج، آن است كه كلمۀ «لِلّٰه» به خاطر اهميتش، بر مبتدا (حِجّ) مقدم شده و با «لامِ» تكليف، وجوب حج را بيان مىكند؛ زيرا حرف «لام» در آياتى نظير «فاعلموا انّما غنمتم من شئ فانَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ» 5براى اختصاص يا ملكيّت است، اما «لام» در «ولِلّه عَلَى الناس» لام تكليف است؛ يعنى اين تكليف از طرف خداوند سبحان بر عهده و رقبۀ مردم قرار داده شده است، مانند آنچه در صيغۀ نذر گفته مىشود كه «وَلِلّه عَلَىَّ اَنْ اَفْعَل كَذٰا. . .» .
چهارمين تأكيد كه مىتوان براى اهميت حجّ استنباط كرد، آن است كه گاهى براى وجوب چيزى كلمه «عَلىٰ» به كار مىرود؛ مثل «على اليد ما اخذت حتى تؤدّى» 6. در آيۀ مورد بحث نيز «علىٰ» بعد از «لله» - بدون فاصله - ذكر شده است، (لِلّه علىالنّاس) كه اين نيز براى تأكيد مطلب است.
پنجمين تأكيد آن است كه: دربارۀ ساير احكام تكليفيه؛ مانند خمس و امثال آن، به افراد متمكّن خطاب شده است (وَاعْلَمُوا انّما غنمتم من شئ فان لِلّه خُمُسَه) امّا در آيه مورد بحث، از مكلّفين دو مرتبه نام برده شده؛ اوّل به صورت اجمال و عموم و سپس به نحو تفصيل و تخصيص؛ زيرا ابتدا تكليف را متوجه «ناس» كرده و سپس انسانهاى مكلّف را با آوردن «من استطاع اليه سبيلا» تبين فرموده است.
حج بر مردان و زنان واجب است
بعضى از تكاليف مخصوص مردان، بعضى مخصوص زنان و در مواردى مشتبه است؛ يعنى بدرستى روشن نيست، ولى در آيۀ مورد بحث؛ چون وجوب بر عنوان «ناس» مترتب شد نه عنوان «رجال» يا «نساء» ، پس بر عموم خود باقى است و شامل مردان و زنان مىشود مگر مواردى كه با دليل خاصّى خارج شده باشد.
خداوند سبحان در حجّ، اصلِ وصف را مىطلبد
از اين كه دربارۀ «حج» تعبير به فعل نكرد بلكه مصدر يا به تعبير ديگر، اسم مصدر آورد (حِجِّ البيت) معلوم مىشود كه ذات