78درستى نداشت و بايد وقوف و تأمل را با سير و حركت در هم آميخت كه سكونها و تأملها و توقفها، هم بايد حركت آفرين باشد و حركتها و تلاشها و فعاليتها همه، مبتنى و متوقف بر تأمل و پيشبينى و حساب و كتاب... كه «تأمل بىحركت» و «حركت بىتأمل» هر دو آفت دين و دنياى انسان است.
در حج، در روزهائى اندك، اين مراحل را به انسان مىآموزند كه سرمشق همه زندگى او در سراسر دوره زندگيش باشد.
* * *
حج، از نگرش ديگر، باز ساخت عرصات قيامت است، مجسمسازى حشر خلق، همه يكسو و بىهيچ امتياز، روى بسوى بهشت يا جهنم، حشرى عظيم در پهنه دنيا كه نمونهاى كوچك از حشر اكبر در سراى آخرت است.
...جدائى از خانه و كاشانه، در اين نمايش به «مرگ» مىماند كه سرفصل حيات اخروى است و مواقف و مناسك حج، يكايك نشان از مواقف عبد در برابر مولى در روز قيامت دارد كه سرانجام آن «رد» يا «قبول» است: فريق فىالجنه و فريق فىالسعير. حاجى با اين توجه، و در اين نگرش، پيوسته در التهاب است و در ميان بيم و اميد كه رو بكدام سو دارد و در چه فريقى است؟ چون پارهاى از حاجيان را نيز چون مبعوثان حشر، به سوى دوزخ مىبرند و نتيجه حجشان جز خسران و تباهى نخواهد بود...
شرح مواقف حج و مواقف قيامت و تطبيق رسا و زيباى اين مواقف با يكديگر به مقالى ديگر نياز دارد و در اينجا همين اشاره كافى است: اشارهايكه براى مرگ آگاهان بيدار دلى كه، پيوسته در انديشۀ سراى آخرتند و بقول قرآن مجيد از «سوء حساب» و «سوء دار» مىترسند، بسنده است.
* * *
و بالاخره حج در يك نگرش عميقتر، صعود انسان است در برابر هبوط تاريخى او و تسالم و تعاون بقاست در برابر تنازع بقاى ريشهدار و پرماجراى انسان.
اين نگرش، تأملى درخور را مىسزد و لذا لختى در اين مرحله درنگ مىكنيم.
سقوط و هبوط آدمى از آنجا آغازيد كه بشر بحكم نياز طبيعى و فطرى بسوى ضروريات زندگى دست يازيد و طبيعت را براى ادامه «زندگى» باستخدام گرفت. اين استخدام طبيعت، بزودى، آدمى را فريفتۀ طبيعت كرد و خيال افزون جوئى او را بر آن داشت كه زياده طلبد و اين آغاز هبوط آدمى بود. و اينكار را نه در آغاز كه كمكم، با درگيرى و