63هاى مكه وارد منزل شديم و هوا خيلى گرم بود و آنجا به چهار ليره منزلِ خوب گرفتيم و شب با دليل وارد مسجدالحرام و به نهايت عجز و شكستى رفته در پيش حجرالاسود ايستاده سلام داده و او را شاهد گرفتيم كه آن عهدى كه از ما در عالم اول گرفته بودند، به آن عهد وفا نموده و به نداى حضرت ابراهيم على نبينا و آله السلام لبيك گفته بوديم.
آن اعمال را به جا آورده، به طواف بيت الله الحرام حاضر شديم و از باب ولايت به اين خانه داخل شدهايم و معرفت راه حق را از اين باب دانستهايم و بعد از هفت شوط، استلام حجرالاسود را نموده، در باب مستجار كه جاى داخل شدن فاطمۀ بنت اسد و مولد تولد شدن ولى الله اعظم بود دعا نموده و در زير ناودان رحمت بر گناهان خود (گريه) نموده، طلب مغفرت و آمرزش از باب نجات الهى و واسطۀ فيض رحمت الهى نموده، دست توسل به دامن جلال و كبريايى قادر متعال زده، و اميدوار كرم نامتناهى قادر متعال شديم و بعد از طواف، پناه به مقام حضرت ابراهيم عليهالسلام آورده دو ركعت نماز گزارده و باز دست نياز به درگاه قادر بى نياز بلند نموده، با تضرّع و زارى دعا نموده و اهل بيت و عصمت را شفيع آورده باز طلب مغفرت و برآوردن حاجات نموديم. اميدوارم چون واسطۀ خيلى با شأن و عزيز درگاه ربوبيت است، اذن جهت دعاى ما مستجاب خواهد شد.
در عرفات
روز هشتم، ما هم تدارك ديده، عازم عرفات شديم و آن روز تمام اهل مكه دكانها را بسته، عازم عرفات شده بعد ازظهر به عرفات رسيديم و عثمانىها آن روز وقت غروب، (با) ازدحام تمام از عرفات رفتند و قونسول [ايران] هم آنجا چادر زده بود. بيرق شير خورشيد بالاى چادر بود و آن سال به موجب تذكره كه از دريا حجّاج به جده وارد شده بود (ند) دويست و شصت هزار بود با حمل شام و اطراف، بيست هزار مىشد كه جمعاً دويست و هشتاد هزار حجّاج بود.