14اند.
شهيد اول، 1محقق كركى، 2شهيد ثانى 3و سيد بحرالعلوم 4مىگويند: اين قول، مذهب اصحاب و از منفردات ايشان است.
ادلۀ قائلين به تخيير
دليل اول: اجماع
مرحوم شيخ طوسى، 5كى از ادلۀ اين قول را، اجماع فقها شمرده است. صاحب رياض نيز بعد از نقل كلام صاحب وسائل و تفسير آن بر ظهور در اجماع، اين اجماع را يكى از ادلۀ قول به تخيير دانسته است. 6
اشكال
اين دليل، از جهت صغروى و كبروى محل تأمل است؛ چرا كه:
1. با وجود مخالفانى چون مرحوم صدوق، چنين اجماعى چگونه منعقد مىشود؟ !
2. اجماع مدركى است و يا حداقل مدركى بودن آن محتملاست؛ بنابراين، حجت نخواهد بود.
دليل دوم: روايت عمران بن حمران:
«قُلْتُ لأَبِي الْحَسَنِ (ع) أُقَصِّرُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ أُتِمُّ؟ قَالَ: فَإِنْ قَصَّرْتَ فَلَكَ وَ إِنْ أَتْمَمْتَ فَهُوَ خَيرٌ وَ زِيادَةُ الْخَيرِ خَير» . 7
«به امام رضا عرض كردم: در مسجدالحرام شكسته [نماز] بخوانم و يا تمام؟ امام فرمود: اگر شكسته خواندى، پس براى توست [كه مجزى است] و اگر تمام خواندى پس آن بهتر است و طلب خوبى و خير، بهتر است.»
دليل سوم: صحيحۀ حسين بن مختار