21
مطلب دوم: اقوال در حكم خذف
دربارۀ حكم پرتاب كردن حصاة به سوى جمرات به صورت «خذف» دو قول وجود دارد:
قول نخست: وجوب است، قائل اين قول سيد مرتضى (رحمه الله) در انتصار است كه آن را به اجماع شيعه نسبت داده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين قول نادرى نيست و بنا به فرمايش سيد، قول علماى شيعه تا زمان ايشان است و البته غير از سيد (رحمه الله) اين قول از كلمات علماى شيعه تا زمان ايشان به دست ما نرسيده است و پس از ايشان ابن ادريس در سرائر اين قول را پذيرفته وتفصيل فرمايش اين دو بزرگوار از اين قرار است:
1. سيد مرتضى:
«و ممّا انفردت به الإمامية: القول بوجوب الخذف بحصى الجمار، و هو أن يضع الرامي الحصاة على إبهام يده اليمنى و يدفعها بظفر الإصبع الوسطى.) و لم يراع أحد من الفقهاء ذلك.)
1
والذي يدل على ما قلناه: إجماع الطائفة، و لأنّ النبي - صلى الله عليه و آله - في أكثر الروايات أمر بالخذف» .
2
البته فرمايش سيد مورد مناقشه واقع شده و ادله ايشان نيز از سوى فقها رد شده كه در بررسى مستندات، آنها را تحليل خواهيم نمود. اما آنچه اينجا بايد گفت اين است كه علامه در مختلف، در پاسخ سيد كه «وجوب رمى خذفاً» را از منفردات اماميه شمرده، آن را از منفردات سيد (رحمه الله) شمرده است. به اين عبارت كه فرموده: «و هو شئ تفرّد به - قدس الله روحه» . 3
2. ابن ادريس حلى (رحمه الله) نيز دومين فقيهى است كه قول به وجوب را پذيرفته، عبارت ايشان چنين است: «فإذا رماها، فإنّه يجب أن يرميها خذفاً» 4البته ايشان دليلى بر اين قول ارائه نكرده است.
مرحوم بحرانى دربارۀ فرمايش ابن ادريس مى نويسد: «شايد منشأ قول ابن ادريس بر وجوب، اعتماد ايشان بر اجماع مفهوم از كلام سيد باشد.» 5
و خود ايشان استناد استحباب به اينكه اوامر و نواهى موجود در روايت، به معناى استحباب و كراهت باشد را زير سؤال برده و عبارتش چنين است: «و استندوا في حمل الأمر بالخذف في الرواية على الاستحباب إلى ما اشتملت عليه من الأوامر و النواهي التي بمعنى الاستحباب و الكراهة، و فيه ما لا يخفى» 6و بعد از آن، اقوال لغويون دربارۀ معناى خذف را بيان كرده و در پايان گفته است: «و بالجملة فالعمل ما دلّ عليه الخبر، و الأحوط أن لا يرمي بغير هذه الكيفية» . 7
قول دوم: قول به استحباب رمى به صورت «خذف» است. برخى از كسانى كه قائل به اين نظريه ا ند،