12بر شخص پيامبر كه: آن را كه مدح مىكنم و به زيارتش مىپردازم، محمد بن عبدالله است، نه شخص ديگر و او را با نام محمد و نشان پدرش عبدالله مىستايم.
* «وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاَتِ رَبِّكَ. . .»
بعد از شهادت به رسالت پيامبر و گواهى بر اين كه تو همانا محمد بن عبداللهى، اكنون شهادت مىدهيم بر انجام رسالت و آن حضرت را درتوفيق به انجام رسالت ميستاييم و تمجيدش ميكنيم و ثناى پيامبر به اين است كه اقرار كنيم تو پيام حق را به ما رساندى و ما دريافت كرديم و اكنون براساس شناختى كه از تو داريم، به اين انجام وظيفه گواهى مىدهيم. البته ابلاغ رسالات حق از جانب انبيا، از ضروريات نبوّت است، ليكن اطلاع يافتن ما از اين ابلاغ و اقرار و اعتراف و شهادت به آن، مدح و ثناى پيامبر است.
گويا سنت پيامبر بر اين بوده است كه در مواردى از مردم اعتراف بگيرد كه پيام حق را به آنان رسانده است؛ چنان كه نقل شده در حَجّة الوداع، سال دهم هجرت، در سرزمين عرفات، روز نهم ذى حَجّة، خطبهاى خواند كه اكثر مورخان و محدثان آن را نقل كردهاند. آن خطبه