821. «عَن يَحْيَى بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ أُمِّ الْحُصَيْنِ قَالَتْ: حَجَجْتُ مَعَ النَّبِيِّ - صَلَّى الله عَلَيْهِ [وَ آلِهِ] وَسَلَّمَ - حَجَّةَ الْوَدَاعِ فَرَأَيْتُ أُسَامَةَ وَبِلاَلاً - رَضِيَ اللهُ عَنهُمَا - وَ أَحَدُهُمَا آخِذٌ بِخِطَامِ نَاقَتِهِ وَالآخَرُ رَافِعٌ ثَوْبَهُ يَسْتُرُهُ مِنَ الْحَرِّ حَتَى رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ» 1أم الحصين خطاب به يحيى ميگويد: با پيامبرخدا (ص) در حجّة الوداع حج كردم. اسامه و بلال را ديدم يكى افسار ناقهاش را گرفته و ديگرى لباسش را بلند كرده تا او را از گرماى آفتاب بپوشاند، اين وضع تا رمى جمره عقبه ادامه داشت.
روايت خانم امّ الحصين كه روايتش نزد اهل سنت نيز معتبر وحجت است، به عمل اسامه و بلال - چون از صحابه محسوب ميشدند - استدلال شده است. بدين صورت كه يكى ازآن دو، لباس احرامش را براى در امان ماندن از حرارت آفتاب بالا آورده وتقريباً براى خود سايبانى ساخته بود. البته روايت اشارهاى به سر ندارد.
2. «عبد الله بن عباس ابن ابى ربيعة، قال: صحبت عمربن الخطاب - رضي الله عنه - فما رأيته مضطرباً فسطاطاً حتى رجع» . 2«عبدالله بن عياش گويد: همراه عمربن خطاب در سفر حج بودم. او را در رفت وآمد در خيمه تا برگشت از حج نديدم.
3. « أبصر بن عمر - رضي الله عنه - رجلاً على بعيره وهو محرم قد استظل بينه و بين الشمس، فقال له: اضح لمن أحرمت له» . 3
«نافع گويد: عبدالله بن عمر چشمش به مردى افتاد كه در حال احرام سوار بر شتر بود و ميان خود و خورشيد سايه كرده بود. به او گفت: براى كسى كه احرام بستى آفتاب بگير.»
روايتى ديگر، نام آن مرد را ابن ابى ربيعه خوانده است. علامه نيز دركتاب «تذكره» اين روايت را ذكر ميكند. 44. «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) قَالَ: مَا مِنْ مُحْرِمٍ يَضْحَى لِلشَّمسِ حَتَّى