16رفتار كرده، از احسان و نيكى به آنان خوشش آمده، اذيت آنان را تحمل و با آنان انس مىگيرد و از همراهى آنان لذت مىبرد، حتى از كسانى كه وسايل نقليه را در اين سفر عهدهدار بوده و حتى از خود وسايل نقليه و استراحتگاههايى كه در آن فرود مىآيد:
أمرُّ على الديارِ ديارِ ليلى
وَ مَا حُبُّ الديارِ شَغَفْنَ قلبى
أقبّلُ ذا الجدارَ و ذا الجدارا
وَ لكن حُبُّ من سكن الديارا
«زمانى كه از شهر ليلى مىگذشتم ديوارها را مىبوسيدم. دلم از محبت او لبريز بود نه از دوستى شهر او.»
جمال كعبه چنان مىدواندم به نشاط
كه خارهاى مغيلان حرير مىآيد!
شايد به همين خاطر بود كه امام زين العابدين (ع) بادام، شكر و انواع شيرينىها را به حاجيان مىداد. . . از جفاى خدمتكار و رفيق بدش نمىآمد بلكه تلخى آزار آنها در كام او شيرين بود. بد رفتارى و آزار آنان را با مهربانى و نيكى پاسخ داده و آزار آنان را منتى بر خود مىداند؛ زيرا
«إنّ رِضَا الخَالِقُ فِي جَفَاء المَخلُوقِ» چنانكه در حديث قدسى به اين مطلب اشاره شده است. 1
6. رعايت تقوا:
تقوا چون عقربۀ مغناطيسى است كه جهت حركت را مشخص مىكند. تقوا چون لباسى است كه بدن را از سرما و گرما حفظ مىكند و سپرى در برابر بسيارى از خطرها و عيوب جسمانى و نيز زينتى براى انسان است.
عارف سترگ، ملكى تبريزى مىنويسد: «رعايت تقوا عبارت است از جهاد با نفس براى بدست آوردن درجات تقوا، كه پايينترين درجۀ آن، دورى از محرمات، درجه متوسط آن دورى از شبه--ات و ب-الاترين درج-ۀ آن پ--رهيز كردن از هر چيزى است كه او را از خدا باز مىدارد، گرچه مب--اح باشد.» 2