15و عارف بزرگ، شيخ محمد بهارى \ در نامهاى به يكى از اهل معرفت، ضمن برشمردن امورى كه بر سالك لازم است مىنويسد:
«السابع ، اين كه در هيچ امرى متّكل به حول و قوۀ خود نباشد، بل يكون في جميع الأحوال متّكلاً عَلَى صانعه و خالقه، جَلّ شأنه» . 1روايات در اين زمينه فراوان است، به خصوص حديث حسين بن على كه مرحوم كلينى در كافى آن را نقل كرده و در منية المريد (ترجمه فارسى صفحه 164) نيز آمده كه زيبا و خواندنى است.
5. قطع علايق:
مقصود اين است كه در حد امكان اسباب مشغلۀ فكرى و آنچه موجب پراكندگى فكر و خيال مىشود از خود دور سازد، خودش به دست خود اسبابى فراهم نياورد كه تمام همتش در سفر مصروف آن باشد بلكه اگر توانست با كسانى همسفر شود كه اگر غافل شد، آنها او را به ياد خدا بيندازند.
عارف واصل ملكى تبريزى \ مىنويسد:
«خلاصه اين كه خانواده، اموال و تمام دارايياش را كه در محل زندگياش باقى مىگذارد، فراموش نموده و فقط به هدفش فكر كند و چيزى به همراه خود نياورد كه او را از ياد پروردگار و زيارت و نزديكى جستن به او و بهدست آوردن رضايتش باز دارد، تا بدين ترتيب جز زيارت درست و بندگى كامل در حضور مولى، چيزى در انديشۀ او نباشد.»
ميوۀ شيرين قطع علايق:
صاحب المراقبات در ادامه، به بحث دربارۀ ثمرات قطع علايق مىپردازد و مىنويسد:
«طبيعى است كه در اين صورت با رفقايش مهربان شده، بهخوبى با آنان