23اين جمله نوعى ترغيب مكلّف است براى انجام حكم، بهخصوص كه با اصرار سائل براى فرار از حكم همراه است و امام مىفرمايد: «آيا نمىدانى خورشيد بر گناهان مُحرمين غروب مىكند؟» ، و مكلفين معمولاً از آن قسمت حكم درخواست جواز مخالفت مىكنند كه با طبع آنان سازگار نباشد، بلكه حكم عام است و نسبت به روز آن بسيار تأكيد شده است؛ مثلاً وقتى گفته شود: هر كس اول ماه رجب روزه بگيرد چنين ثوابى دارد، معناى اين گفته اين نيست كه روزهاى ديگر ثوابى نداشته باشند.
ثالثا: در صورتى كه در عليتِ علتى ترديد ايجاد شود، ديگر نمىشود به آن استدلال كرد.
كاوشى دوبارۀ براى پيدا كردن راه حل ديگر:
با توجه به روايات، به اين نتيجه رسيديم كه استظلال به طور عام حرام است و شب و روز تفاوتى ندارد و در هر صورت مستلزم كفاره است؛ چه از سر ناچارى باشد و چه به سبب اختيار، حال آيا راه ديگرى براى برداشتن اين حكم هست و مىتوان از كفاره رهايى يافت يا خير؟ در اينجا سه راه قابل تصور است:
الف: تقيه
متأسفانه امروزه وهابىها در مديريت مكه و مدينه نقش اساسى دارند و تمام نظرات خود را در آن اعمال مىكنند و اين در حالى است كه شيعه در اين مورد كمترين نقشى ندارد و ناگزير است در بسيارى از اعمال، به طور تقيه عمل نمايد. همانطور كه در برخى روايات آمده است:
«التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي» ؛ «تقيه مرام و روش من و روش پدر و اجداد من است.» 1يا فرمودهاند
: «لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ تَقِيَّةَ لَهُ» ؛ «كسى كه تقيه ندارد، دين ندارد.» 2حال يا بهخاطر خوف از خودمان باشد يا مؤمنان ديگر و يا بهخاطر حفظ وحدت در برابر مستكبران عالم.
اگر ثابت شود كه وظيفه و تكليف تقيه است، ديگر شب و روز ندارد و كفاره هم ندارد و بيشتر فقها قائلاند كه، تقيه هم حكم و هم آثار حكم را بر مىدارد. 3